کتاب گربه سیاه
کتاب گربه سیاه
خاطرات آقای آگوست بدلو
اواخر سال ۱۸۲۷ وقتی که در نزدیکیهای شارلوتس ویل در ایالت ویرجینیا ساکن بودم، تصادفا با آقای آگوست بدلو آشنا شدم. اصیلزادهای جوان که از هر نظر شخصیتی قابل توجه داشت و در من علاقه و کنجکاوی زیادی برمی انگیخت. به نظرم این طور آمد که درک خصوصیات او چه از نظر جسمی و چه روحی، امکانپذیر نیست. درباره خانوادهاش هم نتوانستم هیچگونه اطلاعات قطعی به دست آورم. از کجا آمده بود؟ هرگز نمیتوانستم به درستی بدانم. حتی در مورد سن و سالش هم، با اینکه گفتم اصیلزادهای جوان بود، چیزی وجود داشت که سرجای خودش نبود. البته او به ظاهر جوان بود و حتی متظاهرانه دائما از جوانی خودش صحبت میکرد، با این حال لحظاتی پیش میآمد که من در صد ساله بودن او تردید نداشتم.
صفحه ۷۷