کتاب هیچ (آثار پرویز تناولی)
کتاب هیچ (آثار پرویز تناولی)
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست
هنوز چند سالی از پایان تحصیلاتم نگذشته بود که بر آن شدم ذهنم را از فراگرفتههایم بیالایم. روزهای به هم ریخته و آشفتهای داشتم بدنبال چیزی میگشتم که یافتنی نبود. گاه بر آن میشدم پیکرهای نامریی پسازم و روزهای زیادی را به امید دستیابی به آن، سپری میکردم. گاه استخوان را میتراشیدم و بر لایههای زیرینش شعر مینوشتم. میخواستم شعر و استخوان را در هم آمیزم و هست را به نیست تبدیل کنم. به نیست نزدیک شده بودم، اما هست را نمییافتم. به رغم همه ناکامیها به فضایی که داخل شده بودم، راضی بودم و گذشت زمان و بی محصولی را درک نمیکردم.
صفحه ۷