کتاب پزشک دهکده
کتاب پزشک دهکده
- آه! میزبان عزیزم، من در اُردو غالبا خود را به خواب میزدم تا حرفهای اسوارانم را بشنوم! من پس از داستان شکست تلخ مسکو هرگز به نمایشات پاریس نخندیدم به جز داستان خندهداری که گروهبان دوم سوار در مورد مشمولینی حکایت میکرد که از جنگ میهراسیدند. او میگفت که ارتش فرانسه به وضعیت بدی دچار شده بود، تمامیی آن زندگان، یخ نوشیدند مردگان در جادهها جا ماندند، سوادِ روسیه سفید را دیدند، اسبها را به ضرب دندانها قشو کردند، آنان که عاشق سُرسُرهبازی بودند اسباب سرگرمیشان شده بود، شکمبارگان از گوشت یخزده پُرخوری کردند، زنان عموما خاموش بودند، و تنها چیزی که اسباب ناراحتی بود نداشتن آب گرم بود تا مردان ریش خود را بتراشند... خلاصه، او با ادای شوخیهای جِلف و بسیار خندهدار، دربارهی یک وکیلباشیِ پیر با بینی یخزده، در حالی که نِرستاناش مینامید داستانها میگفت و خودش هم از خنده رودهبُر میشد.
صفحه 250