کتاب وقتی خاطرات دروغ می گویند
کتاب وقتی خاطرات دروغ می گویند
نادیا و لوکاس، همه چیز را به سبک سادهگرایی دوست داشتند. آنها از ایتن خواسته بودند، خانهشان را در یک زمین سرسبز، در سمت دیگر دهکده طراحی کند. هنگام ارایه طرح بنا، تعدادی از افراد محل اعتراض کرده بودند که نقشه آن بیش از حد مدرن است و با خانههای سنتی سنگیای که فضای زیادی از منطقه را پوشش داده، تناسبی ندارد. این خانه بیشتر شبیه مکعبی بود که از شیشه و سیمان سفید ساخته شده باشد. من آن را نمیپسندیدم. همیشه فکر میکردم خیلی استریل به نظر میرسد و در اصل شبیه خانهای است که به عنوان نمونه برای عرضه ارایه شده است؛ اما آنها خودشان عاشق آنجا بودند. البته، حسنش این بود که نور خوبی داشت. روی قفسهها، عکسی وجود نداشت. در حقیقت، به جای قفسه، ویترینهای شیشهای دردار که داخلشان چراغ نصب بود، گذاشته بودند. شاید از این کار هدفی داشتند.
صفحه 243