کتاب هملت | نشر دات
کتاب هملت | نشر دات
لایرتیس افسوس! پس غرق شد؟
شهبانو غرق، بله غرق.
لایرتیس بیچاره افیلیا، تو اینک خود از آنچه باید سیرابتری، از این رو من راه بر اشک خویش میگیرم؛ اما تدبیر ما همین است و طبیعت بر عادت خود می رود، بگذار زبان عیبجو هر چه میخواهد بگوید. با ریخته شدن این اشکها نازکدلی زنانه از من به در میشود. خدا نگهدار، خداوندگار من! سخنانی دارم که همچون آتش میخواهد زبانه بکشد، ولی این اشکهای ابلهانه خاموشش میکند.
(بیرون میرود)
شاه گرترود، به دنبالش برویم. با چه زحمتی توانستم خشم دیوانهوارش را فرو بنشانم! اینک میترسم این خبر بار دیگر برانگیزدش. پس به دنبالش برویم.
(بیرون میروند)
صفحه 126