بیان یکی از مهمترین مفاهیمی است که نظریهپردازان به کمک آن، تلاش کردهاند به تبیین دشواریهای فلسفی فهم و تعریف هنر دست بزنند. کتاب «هنر، بیان، احساس» هم بر این موضوع تمرکز دارد. این کتاب کوچک و کمحجم اما روشنگر، یکی از جلدهای مجموعه کتابهای «مجموعه مقالات زیباییشناسی و فلسفهی هنر» است که به اهتمام نشر فرهنگستان هنر و «سمت» منتشر شدهاند.
شاید بتوان محتوای کلی کتاب را به سه بخش تقسیم کرد: بخش اول، به بازگویی نظرات کلی تولستوی و کالینگوود دربارهی نسبت «بیان» و «هنر» میپردازد و سپس نویسنده اشکالها و تناقضهای این تعاریف را با واقعیت و نیز نظرات خود گویندگانشان نمایش میدهد. تولستوی هنر را به سادگی «بیان احساس» میداند اما معیارهایی عجیب و اخلاقی برای ارزشگذاری اثر هنری دارد. فارغ از اینها، در وحلهی اول پای پرسشی مهم را به میان میآورد: چرا هنر اینقدر برای ما اهمیت دارد و برای آن وقت و هزینه صرف میکنیم؟ در سوی مقابل، نظریهی کالینگوود پیچیدهتر است. البته اشکال اساسی نظریهاش این است که با وجود اینکه ادعا دارد که نظریهاش را بر مبنای مصداقهای پذیرفته شدهی عام از اثر هنری بنا میکند، در عمل با تعریفی که ارائه میدهد ناچار میشود بخش زیادی از این مصداقها را از حوزهی تعریف خود بیرون بگذارد.
پس از بررسی نظرهای این دو نویسنده، ویلکینسون در بخش دوم کتاب به سراغ یکی از پیچیدهترین مباحث فلسفهی هنر میرود: «بیان» در موسیقی. موسیقی به علت ذات انتزاعیتر و غیرمفهومیتری که دارد، دستمایهی سوالات پیچیده و دشوار زیادی درباب نحوهی بیانگری، تأثیرگذاری احساسی، و نسبتش با جهان خارج از خود است. در این فصل نیز نویسنده با بررسی آرای سه نظریهپرداز، یعنی کوک، لنگ و هانسلیک، تلاش میکند تا به بررسی انتقادی پاسخهای ارائه شده به این مسائل بپردازد. یکی از این نظریهپردازان، یعنی کوک، تلاش میکند که میان زبان و بیانگری موسیقی ارتباطی برقراری کند. تلاشی که به وضوح دستوپاگیر، ابتر و نارساست. نویسنده دیگر یعنی لنگ در تحلیلی پیچیدهتر، به وجه نمادین موسیقی میپردازد و آن را نوعی بازنمود میداند. بازنمودی که سازوکارش با زبان کاملا متفاوت است. در انتها، هانسلیک، پژوهشگر و منتقد موسیقی در سدهی نوزدهم، با مستقل دانستن موسیقی از وابستگی به جهان خارج، توضیحی دیگر ارائه میدهد. با وجود اینها، مترجم زبدهی کتاب، لغزشهایی گاه فاحش در برگرداندن بعضی از اصطلاحات فنی در این بخش دارد که فهم کتاب را در بخشهایی برای خواننده دشوار میکند.
بخش آخر این کتاب هم به بررسی سه ضلع هنرمند، اثر هنری، مخاطب متمرکز است. در این میان، نویسنده بر فصل مشترک این سه ضلع توجه میکند: «نحوهی انتقال اثر هنری و فرآیندهای آن» که شامل تحلیلهای جالبی دربارهی مفهوم «فرافکنی» در درک و تجربهی اثر هنری میشود.
رابرت ویلکینسون، هنر، بیان، احساس، مترجم امیر مازیار ، نشر موسسه تالیف ترجمه و نشر آثار هنری متن
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.