کتاب لتی پارک

نویسنده: یودیت هرمان

صبح ذغال سنگ‌ها را آوردند. زود بیدار شده بودیم و آخرین تکه‌ی هیزم را گذاشته بودیم توی بخاری. دست‌ها در جیب ایستاده بودیم در مه صبحگاهی جلوی خانه و می‌لرزیدیم و نگاه می‌کردیم به بخار سفید نفس‌هایمان. ذغال سنگ‌ها را سر ساعت آوردند، به کامیون اشاره کرده بودیم که برود بین انباری و محل نگهداری تراکتور، تا حد امکان نزدیک اصطبل که سال‌ها می‌شد دیگر حیوانی در آن نبود. بریکت‌ها با سروصدا ریخته شدند روی چمن یخ زده، تلی بزرگ، ذغال‌های خوب، تقریباً همه سالم، غبار نقره‌ای ذغال سنگ هم در هوا پخش شده بود.

افزودن به پاکت خرید 75,000 تومان

کتاب لتی پارک

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

از جنون خودت مراقبت کن

مروری بر کتاب من شماره سه نوشته‌ی عطیه عطارزاده

سمفونی غربت

مروری بر نمایشنامه‌ی ملودی شهر بارانی نوشته‌ی اکبر رادی

تن تن و هرژه

درباره‌ی هرژه و آفرینش ماجراهای تن تن

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 75,000 تومان