آثار فرشته میرهاشمی
چگونه در مسیر سدونا قرار گرفتم
من در سال ۱۹۸۷ با برنامههای تحول در رشد شخصی در لسانجلس آشنا شدم و براساس اعتماد به دوستی عزیز که معرف من به این برنامهها بود، در آنها شرکت کردم. در آن زمان من از نظر حرفهای و مالی فرد بسیار موفقی در آمریکا بودم، بهعنوان یک آرشیتکت و شهرساز، شرکت ساختمانی بزرگی داشتم و بسیار پرمشغله بودم. در روز اول برنامه در ذهنم مکالمات مختلفی حضور داشت و مدام به خود میگفتم «من برای چه اینجا هستم!». با وجود این مکالمات در روز دوم برنامه بود که در یکی از پروسههای مربوط به گذشته، یک مرتبه با برنامه، با گذشته و کودکی، و با خودم ارتباط برقرار کردم و این برای من نقطة عطفی اساسی شد. پس از پایان آن برنامه، در برنامههای زیادی در این حوزه شرکت کردم و در حوزة رشد شخصی از جان و دل فعال شدم. در سال ۱۹۸۹ برنامههای تجربی رشد شخصی و حرفهای به نام «بنیان» را به زبان فارسی در آمریکا برای جامعه ایرانی به وجود آوردم و پس از مدتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع دکترای روانشناسی ادامه دادم و تمامی فعالیتهای آموزشی و حرفهای خود را معطوف به حوزة «تحول و تغییر شخصی و حرفهای» کردم.
در طی سالهای فعالیت «بنیان»، برنامههای زیادی در زمینة «چگونگی بودن» با احساسات برگزار شد. در طی یکی از این برنامهها در سال ۱۹۹۳ با نام موسسة «سدونا» آشنا شدم و از طریق خبرنامه آنها را دنبال میکردم.
در همان زمان در یکی از جلساتی که توسط هیل دواسکین در لسآنجلس برگزار شد، شرکت کردم. پس از پایان این نشست، با توجه به تجربیاتم از بنیانگذاری نظریه و متد بنیان و ۷ سال سابقة مربیگری آن، بهصورت رسمی برای برنامه تربیت مربی این متد در اکتبر 1995 دعوت شدم.