کتاب ساکن روان نوشتهی فرشته میرهاشمی در میان کتابهای سبک زندگی و روانشناسی با استقبال خوبی مواجه شده است. این روزها که همه به نوعی به دنبال زندگی بهتر و خلق عادات پیشبرنده هستند، روانشناسی بیشتر از هر زمان دیگری به کمک زندگی انسان آمده است.
انسان همواره به نوعی به دنبال آرامش است. در طی سالیان دور که تنها دغدغهی آدمی توان بقا و زیست در برابر سختیهای طبیعت بکر بوده است، این آرامش در داشتن سرپناهی گرم و امن و تامین غذا خلاصه میشد؛ اما بعدها با پیشرفت انسان، اختراع ابزار، کشف کشاورزی و یکجانشینی، آرامش به الزام حضور مفاهیم دیگری نیز گره خورد. مفاهیمی مثل عشق، توجه، خانواده و سلامتی که داشتن آنها سختتر از به دست آوردن غذا و سرپناه است. با پیشرفت بیشتر تمدن بشری و همچنین علم پزشکی، توجه دانشمندان بسیاری به اهمیت سلامت روان جلب شد و دانش روانشناسی توانست به هویت مستقلی برسد تا بتواند به طور اختصاصی برای رسیدن به آرامش روحی تلاش کند.
روانشناسی علمی نوپاست که توانسته است در مدت کم دستاوردهای ارزشمندی کسب کند. در جوامع امروزی، اهمیت رشد و شناخت فردی و آگاهی به خود، بیشتر از رشد جمعی مطرح است. هرکس بر روند زندگی شخصیاش متمرکز است و برای پیشرفت خود برنامهریزی میکند. از موانع بزرگ پیشرفت شخصی گرههای درونی، ناآرامیها و کژکاریهای روانی است. گاهی اوقات تمام تلاشمان را میکنیم؛ اما نتیجهی مدنظرمان را نمیگیریم و یا تمامی امکانات و شرایط برایمان مهیاست؛ اما باز هم خبری از پیشرفت نیست. درست همینجاست که اهمیت شناخت روانی و از بین بردن موانع روحی درونیمان معلوم میشود و باید از علم روانشناسی کمک بگیریم.
روانشناسی کارکردهای گوناگونی دارد که از میان آنها میتوان به خودشناسی و رشد فردی اشاره کرد. ابزارهایی که این علم برای این امر معرفی میکند روشهایی مثل، گروهدرمانی، بازیدرمانی و حتی کمک گرفتن از راهکارهای ساده و موثری مثل ورزش، یوگا و مدیتیشن است. هر امری که توجه را معطوف به خود شخص و احساسات او بکند، برای رسیدن به آرامش مفید است. تاکنون مکاتب فکری گوناگونی برای رسیدن به آرامش شکل گرفته است که در این نوشته قصد داریم به معرفی یکی از این مکاتب بپردازیم. کتاب ساکن روان نوشتهی فرشته میرهاشمی جزو مجموعه کتابهایی است که برای رسیدن به آرامش نوشته شده است. در زیر عنوان این کتاب آمده: تجربهی رهایی بر اساس متد سِدونا. پس باید بدانیم که هدف کتاب رهایی روح از موانع و گرههای درونی بر اساس متد سِدونا است؛ اما متد سدونا چیست؟
سِدونا راهی برای رهایی
سِدونا روشی است مبتنی بر آگاهی که بر رهایی روح تمرکز میکند. لستر لونسون[1] بنیانگذار روش سدونا است. لونسون در سال 1909 میلادی به دنیا آمد. زمانی که در میانههای راه زندگی بود، متوجه شد بیمار است و پزشکان عمر کوتاهی را برای او پیشبینی میکنند. اینگونه بود که در سال 1952 زندگی او به یکباره تغییر کرد.
« در آن زمان او زندگی خود را این چنین مورد سوال قرار داد: زندگیام چه شد؟ شادی و سرور زندگیام کجاست؟ پس از سیر و سلوکی درونی دریافت که دوست داشتن به جای دوست داشته شدن پاسخ این سوال است و از آن پس تمرکز زندگیاش را بر دوست داشتن و رها کردن افکار و احساسات ناخوشایند قرار داد. به تدریج حال و احوالش کاملا رو به بهبودی نهاد. راهی شهر سِدونا شد و در آنجا سکنی گزید. برنامههایی را جهت آرامش و رها کردن افکار و احساسات با دیگران برگزار کرد که از دل آن جلسات، متدی برای رهایی از افکار و احساسات به نام متد سدونا پدید آمد.» ( میرهاشمی، 1399: 8)
لونسون سالها بعد از تاریخی که برای مرگش پیشبینی شده بود، زندگی کرد و باقی عمرش را صرف پرداختن به معجزهی زندگیاش، متد سدونا، کرد. او این روش را به دو تن از بهترین شاگردانش، هیل دواسکین و لری کرین سپرد و دواسکین مسئولیت تعلیم مربیان جدید را برعهده گرفت.
دواسکین به برگزاری جلسات و دورههای مختلفی پرداخت تا آنجا که توانست این روش را در سطح جهان گسترش دهد. درهمین جلسات بود که دکتر فرشته میرهاشمی با روش سدونا آشنا شد و بعد از شرکت در جلسات مربیگری، مربی رسمی این روش شد. نویسندهی کتاب ساکن روان سالها مشغول به برگزاری جلسات سدونا در لندن و لسآنجلس بود تا زمانی که تصمیم گرفت به ایران بیاید و این روش را به فارسی زبانان معرفی کند.
معرفی کوتاه فرشته میرهاشمی
فرشته میرهاشمی متولد 1329 است و در رشتههای مختلف معماری، شهرسازی و روانشناسی تحصیل کرده است. او مدرک کارشناسی ارشد معماری را از دانشگاه تهران گرفت و بعد در دانشگاه کالیفرنیا مشغول تحصیل در رشتهی شهرسازی شد. او سالها در این زمینه فعالیت کرد تا زمانی که با برنامههای تحول رشد شخصی در لسآنجلس آشنا شد. دکتر میرهاشمی در این زمان فرد موفقی از نظر حرفهای و مالی بود و شرکت بزرگ ساختمانی داشت. بعد از شرکت در این جلسات بود که به حوزهی رشد شخصی علاقهمند شد و در رشتهی روانشناسی ادامه تحصیل داد. او روش شخصی خود در روانشناسی را ابداع و آن را روش «بنیان» نام نهاد. در طی برنامههای موسسهی بنیان با سدونا آشنا شد و در جلسات دواسکین شرکت کرد و بعد از آن به طور رسمی برای مربیگری این روش دعوت شد. دکتر میرهاشمی دربارهی آشنایی با این روش چنین میگوید:
«تجربهی متد سدونا برای من کلید رهایی بود و رسالت خود دانستم که «متد سدونا» را نیز چون «متد بنیان» عزیز بدارم. امروز «متد سدونا» را موثرتر از هر متدی برای رهایی انسان از درگیریهای ذهنی میدانم. متد سدونا از طریق برنامههای گروهی و تجربی ارائه میگردد و بنابر تجربهی سالیان، هیچ چیزی در حوزهی رشد شخصی جای تجربه را نمیگیرد. با این وجود بسیار مشتاق بودم امکانی ایجاد کنم تا افرادی که در برنامهها شرکت نکردهاند نیز بتوانند طعمی از رهایی را بچشند و این منشاء نگارش این کتاب شد تا خواننده بتواند با مطالعهی این کتاب و به کارگیری تمرینهای آن رهایی را تجربه کند.»[2]
خلاصهی کتاب ساکن روان
کتاب ساکن روان، حاصل سالها تجربهی نویسنده در برگزاری جلسات سدونا است. فرشته میرهاشمی حق مولف را در این زمینه رعایت کرده است و با اجازهی نویسندهی کتاب هیل دواسکین بخشهایی از کتاب او را ترجمه و با تجربههای شخصی خود در این زمینه ترکیب کرد و این کتاب را نوشت. کتاب ساکن روان در واقع راهنمای عملی رسیدن به رهایی و شامل مجموعهای از تمرینها و راهکارهایی است که ما را قدم به قدم به تجربهی رهایی نزدیکتر میکند.
نویسنده این کتاب را در یک مقدمه و سیزده فصل نوشته است. در مقدمه به معرفی این شیوه، بنیانگذار آن و همچنین معرفی خود پرداخته است و بعد در یازده فصل به تفصیل و البته کوتاه و روان چیستی و چگونگی متد سدونا را شرح داده و فصل دوازده و سیزده را به جمعبندی نکات مهم و پرسشهای رایج اختصاص داده است. از میان این یازده فصل، به بررسی سه فصل مهم «فصل2: آگاهی به چگونگی بودن با احساسات و افکار»، «فصل5: تکنیک انتخاب رها کردن» و «فصل7: نقشهی راه برای آزادی احساس» میپردازیم تا بتوانیم منظور نویسنده و مکتب فکری او را از رهایی بفهمیم و امید که بتوانیم در راه کمک به رشد فردی خود از آن استفاده کنیم.
فصل دوم: آگاهی بر چگونگی
نقطهی اشتراک اکثر نظریههای روانشناسی آگاهی است. شیوهای که مفاهیم را پردازش و احساس میکنیم، شیوهای است که رنج میکشیم. رنجهای ما ریشه در روشهای اشتباهی دارد که از محیط کسب میکنیم و به طور ناخودآگاه آنها را به کار میبریم. زمانی که ناخودآگاه به سطح خودآگاه برسد و ارادهی آدمی بر آن مسلط شود، از رنج ما کاسته خواهد شد.
دکتر میرهاشمی نیز فصل دوم این کتاب را به همین مسئله اختصاص داده است و به بررسی سه شیوهای میپردازد که انسانها با احساسات خود برخورد میکنند.
از نظر متد سدونا، ما معمولا با سه شیوهی «درون ریختن»، «برون ریختن» و «رهایی» با احساسات و افکار خود روبهرو میشویم.
منظور از درون ریختن همان شیوهی معمول و مرسومی است که در طول روز بسیار از آن استفاده میکنیم. ما در برخورد با موقعیتها و انسانهای دیگر، تمام افکار خود را میسنجیم و احساسات خود را بعد از گذشتن از سانسورهای متعدد بروز میدهیم. فرهنگ تعارف، رودربایستی و حفظ آبرو که در میان ما ایرانیان مرسوم است ریشه در همین شیوهی برخورد ذهنی دارد. توضیحات نویسنده میتواند برای درک عمیقتر این مفهوم کمککننده باشد:
«یکی از دلایل اصلی به وجود آمدن ناامیدی، افسردگی و سوءبرداشتها درون ریختن عادتی و اتوماتیک احساسات و افکار است. منظور این نیست که درون ریختن احساسات و افکار همیشه غیرسازنده است. در بسیاری شرایط این کار امری کاملا سازنده محسوب میشود؛ اما مهم آن است که نگذاریم درون ریختن و پنهان کردن احساسات و افکار برایمان عادت شود و در آن اتوماتیک شویم.»
در واقع چیزی که زیانآور است درون ریختن نیست بلکه تبدیل این درونریزی به انکار و نفی و پنهانکاری است که در اثر استفادهی زیاد رخ میدهد.
شیوهی دومی که با احساساتمان برخورد میکنیم، برونریزی است. این شیوه از درونریزی آسیبرسانتر است و عواقب متعدد آن گریبانگیر شخص میشود. زمانی که به صورت تکانشی و ناگهانی به بروز احساسات میپردازیم از برونریزی استفاده میکنیم. باید توجه داشته باشید که برونریزی با ابراز و بیان احساسات متفاوت است. در برونریزی خبری از آگاهی و انتخاب نیست و همهچیز به صورت تکانشی و خارج از اراده اتفاق میافتد؛ اما در بیان احساسات دست به انتخاب میزنیم و آگاهانه به بروز احساسات میپردازیم. درون ریزی و برونریزی هردو، دو روی یک سکه و دو سر یک طیفاند که ضررشان از نفعشان بیشتر است. راه سودمند، راه سوم یعنی رهایی است.
نویسنده در انتهای این فصل با یک مثال به روشنتر کردن مفهوم رهایی و تفاوت آن با دو روش قبلی پرداخته است که از هر توضیحی گویاتر است.
اگر قلم را احساس و دست را ظرفیت انسان در نظر بگیریم، حمل کردن طولانی یک قلم و نگهداشتن آن، حتی اگر وزنی نداشته باشد، آزاردهنده خواهد بود. قلم دست ما را از کار میاندازد و از تواناییمان کم میکند. این وضعیت در واقع معادل درون ریختن است. حالا این قلم را به یکباره به یک نقطه پرتاب کنید. در اثر این پرتاب ممکن است به قلم و یا حتی به محیط آسیب وارد شود. این اتفاق در واقع همان برون ریختن است. حالا دستان خود را باز کنید و قلم را رها کنید. قلم به سادگی از دستان شما رها و درجایی نزدیک فرود میآید. منظور از رها کردن همین است. البته ممکن است رها کردن احساسات به سادگی رها کردن یک قلم نباشد؛ اما نویسنده در تمام طول کتاب به توضیح تکنیکهای رهایی میپردازد و تمرینات لازم را توضیح میدهد و خواننده را تا رسیدن به تجربهی رهایی همراهی میکند.
فصل پنجم: انتخاب رها کردن
دکتر میرهاشمی بعد از توضیح شیوههای برخورد و ساختارذهنی، به معرفی روشها و تکنیکهای متعددی میپردازد که انجام دادن آنها برای رسیدن به تجربهی رهایی ضروری است. فصل چهارم به معرفی این تکنیکها اختصاص دارد و فصل پنجم مختص تنها یک روش است. روشی مهم که پایه و اساس متد سدونا است. این روش بر تکرار سه سوال اساسی استوار است. سوالهایی که باید در مواجهه با احساسات از خودمان بپرسیم و به آنها پاسخ دهیم. نکتهی مهم و جالبی که در این فصل مطرح میشود این است که مهم نیست چه پاسخی به سوالها میدهیم، بلکه نفس پاسخ دادن ارزشمند است. هربار که سوال میپرسیم و پاسخی به سوال خودمان میدهیم، بخشی از انرژی ذخیرهشدهی درونمان را که تبدیل به گرههای روانی شدهاند، آزاد میکنیم و با ادامه دادن این روند، هرچه بیشتر به احساس رهایی نزدیک میشویم.
فصل هفتم: نقشهی راه برای آزادی احساس
یکی از فصلهای مهم و البته جذاب این کتاب فصل هفتم است که در آن، طیفی از سطوح مختلف انرژی رسم میشود. به روایت دکتر میرهاشمی، انرژی در متد سدونا هفت سطح دارد. پایینترین سطح انرژِی بیحسی و بالاترین سطح آن صلح است. وقتی در سطح اول انرژی قرار دارید، یعنی در دورترین نقطه از رهایی ایستادهاید و صلح نزدیکترین نقطه به رهایی است. طیف انرژی به ترتیب چنین است: بی حسی، اندوه، ترس، شهوت، خشم، غرور، شهامت، پذیرفتن و صلح. در ادامهی این فصل هرکدام از این سطوح را توضیح داده و احساسات مربوط به هرکدام را نام برده است تا بدانیم در هرلحظه که احساسی را تجربه میکنیم، در کدام یک از سطوح انرژی قرار داریم.
نویسنده بعد از تمامی این سطوح از سطحی نام میبرد که آن رهایی از رها کردن مینامد. یعنی برای رسیدن به آزادی حقیقی باید تا جایی پیش رفت که حتی اسیر رها کردن نیز نشویم.
در فصول بعدی صحبت از زمانی است که با تکنیکهای رهایی بر سطوح انرژی مسلط شدهایم و میتوانیم به مسائل عمیقتری بپردازیم.
اگر با روشهای مدیتیشن آشنایی داشته باشید، خوگیری با روش سدونا برایتان راحت خواهد بود. سدونا چند روش ساده، برای تسلط یافتن بر احساسات و افکار است که به لطف زحمات دکتر فرشته میرهاشمی در اختیار فارسیزبانان قرار گرفته است. ساکن روان کتابی به نسبت کم حجم، با زبانی روان و گویاست که هر فصل آن با تمرینی روانشناختی تمام میشود. اگر با روانشناسی آشنایی دارید و یا حتی دوست دارید این حوزه را وارد مطالعهی خود کنید تا احساسات پنهان شده در وجودتان را رها کیند، کتاب ساکن روان برای شما مناسب خواهد بود.
[1]- Lester Levenson
[2]- (میرهاشمی، 1399: 11)
[3]- (میرهاشمی، 1399: 22)
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.