کتاب دروغ های کوچک بزرگ | نشر میلکان
کتاب دروغ های کوچک بزرگ | نشر میلکان
یا آیا مادرهایشان آنها را به نحوی شکسته بودند؟ ژان و اِیلین کوتولههای شیرینی بودند با صداهای بچگانهی یکسان، خندههای طنیندار و گونههایی زیبا. از آن دسته زنانی که بسیار مطیع و فروتن بهنظر میآمدند؛ اما اصلا اینطور نبود.
از آن دسته زنانی که آن دسته مردهای موفق را به خود جذب میکردند که همه روزه به مردم شیوههای زندگی یاد میدادند و وقتی خودشان به خانه میآمدند، درست همان کاری را که خانمشان میگفت، انجام میدادند.
شاید مشکل همینجا بود. سلست و النی فاقد این ترکیب عجیب و غریب شیرینی و قدرت بودند. آنها فقط دخترهایی معمولی بودند. آنها نمیتوانستند مثل ژان و ایلین نقشهایی را که مختص خودشان بود، روی روان پسرهایشان ایجاد کنند. پری و ساکسون، هر دو این اشکالاتی را مایهی تاسف بود در خودشان قدرت بخشیده بودند. اما کاری که ساکسون با جین کرده بود، بسیار بدتر از کارهایی بود که پری تابهحال انجام داده بود.
پری بداخلاق بود، همین. زود جوش میآورد و به سرعت عصبانی میشد. استرس کار و تحولی که در این همه سفرهای خارجی نصیبش میشد، او را بدخلق کرده بود.
البته که نمیشد توجیه کرد. اما قابلدرک بود. بدنهاد نبود. شیطان نبود. النی بیچاره بود که ندانسته با چنین مردی شیطانصفت ازدواج کرده بود.
صفحه 268