کتاب آتوسا دختر كورش بزرگ
کتاب آتوسا دختر كورش بزرگ
فریاد مردم در دل شب پیچید و از آن بالا دستمالهای رنگین را دید که در باد پاییزی، شادی را به پیش چشمانش میکشانند. لبخندی زد و دستهایش را به سوی آنان بالا گرفت.
به سختی گرفتاری را که از پیش آماده کرده بود بر زبان آورد و در آن، از همهی کسانی که در گرمای توانفرسا از دل خاک، خوراک یک سال را فراهم آورده بودند سپاس گزاری نمود و برای شان آرزوی شادکامی و پیروزی کرد. در پایان مردم را که میهمانان بارگاه شاهی بودند، به خوردن و آشامیدن و گذراندن شبی به یادماندنی فراخواند و در میان دست زدنهای مردم از پلکان پایین آمد.
صفحه 307