کتاب خویشتن کشی
کتاب خویشتن کشی
1 عدد
این کتاب درباره ی «سالخوردگی» است و پایان! بخش «نخست» با «سرانجام» آغاز میشود! کی به گونه ای سرزنش آمیز و انتقاد گونه به ژان لوک گودار، کارگردان فرانسوی میگوید که «هر فیلم باید آغازی، میانه ای و پایانی داشته باشد!» گودار پاسخ میدهد: «البته، ولی نه ناگزیر به همین ترتیب!»
این کتاب رمانی فلسفی نیست، شاید نباشد! رمانی است «پلیسی - جنایی سیاسی - اقتصادی، حقوقی» و شاید «عشقی!» اما از آنجا که این آش شله قلمکار درباره ی سالخورده گی ست و پایان، شاید فلسفی نیز باشد!
از آنجا که سرآغاز کتاب با «سرانجام است، شاید بتواند تلنگری باشد برای آغازی دوباره، برای فرصتهای از دست رفته! این تناقض نیست؟ چرا در عریان ترین شکل اش! فرصتِ یگانه ی زندگی، لحظه ها و ترس! اما مگر زندگی خود کلنجار رفتن با این ضد و نقیضها نیست؟ این واژه ی ضدونقیض در اساس معنی «برخلاف انتظار» و «برخلافِ نظریه» را هم میدهد! گویا آلبرت انیشتین زمانی گفته است که: کسی که به هستی باور دارد، نه از زندگی میترسد و نه از مرگ» این یک نظریه است؟ یا مشاهده ای که از زندگی کسب شده؟ یا مشاهده ای که زندگی شده؟ گذشته از اینکه خود واژه ی «نظریه» از «مشاهده کردن» می آید، خودِ انیشتین سخنی درباره ی رابطه ی بین «نظریه» و «مشاهده» دارد که بسیار تأمل برانگیز است: «این سراپا اشتباه است که بخواهیم یک نظریه را بر اساس داده های قابل مشاهده بـنـا کنیم؛ زیرا این رابطه در واقع واژگونه است.