کتاب سکوت بره ها
کتاب سکوت بره ها
گامب هرگز نمیتوانست صدایی را که از زیرزمین میآمد، حتی در بیشترین شدتش، از آشپزخانه بشنود. اما وی هنگامی که از پلهها به پایین میرفت، قادر به شنیدن آن بود. امید داشت که زندانی ساکت و در خواب باشد. سگ نیز، که در زیر بغل صاحبش بود، به سوی صداهایی که از چا برمیخاست، غرغر میکرد.
گامب در پشت سر پشمالوی سگ در گوشش میگفت: «تو خیلی بهتر از اینها تربیت شدی، ساکت باش!»
اتاق زندان مخفی، در پایین پلهها، پس از گذشتن از دری، در سمت چپ قرار داشت. گامب، هنگام رد شدن از کنار آ« در نه نگاهی به آن انداخت و نه به صداهایی که از چاه میآمد، توجه کرد- تا جایی که به او مربوط میشد، کلماتی که زندانی بر لب میآورد. هیچ شباهتی به انگلیسی نداشت.
گامب به اتاق سمت راست، که اتاق کارش بود، وارد شد و پس از بر زمین گذاشتن سگ، چراغها را روشن کرد. چند بید بال زنان به سوی چراغ سقف که پوششی سیمی داشت، پرواز کردند.
گامب در اتاق کارش بسیار دقیق و وسواسی بود. او همیشه محلول سبزرنگ گیاهی برنزه کردن پوست را درون ظرفی از جنس استیل و نه آلومینیوم، با سایر محلولها مخلوط میکرد.
صفحه 378