بازگو تا قصه درمان‌ها شود
«این مقدمه نیست»

این کتاب قصه سرمد عشق حضرت «محیی الدین بن عربی» است. قصه او، سفرها، آلام و پیکارش در مسیر «محبة الله» که هم با شکوه است و هم اندوهگین، اندوهی اگر دارد میرا و فانی است، شادی‌هایش اما جاودانه! قصه مردی است که توانست شکنجه‌های روحی و آلام درونی‌اش را در کتاب «الفتح المکی» تاب آورد و آن دسته از مؤدیان دین‌داری را رسوا نماید که در ردای خلیفه، سلطان، قاضی، فقیه و واعظ رخ نمودند لیک ظاهرشان از وجودی حکایت می‌کرد که انسان را به یاد همه چیز می‌انداخت غیر از خدا و دین قصه مردی است که از اندک بودن خود واهمه ندارد چون بدان پایه از تعالی دست یافته که دیگر هیچ تمنایی برای «من» خویش ندارد و در اوج این بی تمنایی است که ملکوت آسمان و بهشت جاودان را از آن خود می‌کند. این کتاب قصه مردی است که برای رسیدن به بهشت از عرض دورخ گذر کرد. این کتاب قصه عاشقی است جان شیفته که دانست خداوند پشت همه چیز است اما همه چیز خدا را پنهان می‌کند، دانست همه اشیاء سیاه و همه مخلوقات حجاب ماورانند.

مروری بر کتاب مرگی کوچک نوشته محمدحسن علوان را در آوانگارد بخوانید.