کتاب حرف و سکوت
کتاب حرف و سکوت
اگر یک جو شعور داشتند و از نوک دماغشان آن طرف ترها را دیده بودند، میفهمیدند که هر کس خلق و خویی دارد. مثلاً شما دلتان نمیخواهد حرف بزنید. خوب، به کسی چه مربوط است؟ اما در این دوازده روزی که من افتخار هم اتاق بودن با شما را پیدا کردهام، این طور دستگیرم شده است که شما گوش میکنید. بیشتر از صداها به رنگها و شکلها و حرکتها گوش میکنید. البته با صداها مخالفتی ندارید. آنها را میشنوید، ولی به آنها گوش نمیدهید. از این بابت به شما حق میدهم. صدای آدمها برایتان یکنواخت شده است. گذشته از یکنواختی، حتماً از تفسیر و تعبیر حرف ها خسته شدهاید.
پشت جلد