کتاب زن فروشنده
کتاب زن فروشنده
سوگاوارا بیست و چهار ساله است و از آن آدمهای پرسروصدا و سرزنده. او در یک گروه موسیقی خواننده است و مدام دربارة این حرف میزند که میخواهد موهای کوتاهش را قرمز کند. کمی چاق است اما این طور نیست که جذابیت خاص خودش را نداشته باشد؛ فقط اینکه معمولاً دیر میکرد و مدیر پیدرپی توبيخش میکرد که چرا در زمان کارگوشواره انداخته است. به لطف شیوة صریح آموزش و سرزنش خانم ایزومی، حالا خیلی جدیتر کار میکند و کارمندی علاقهمند شده است..
در شیفت صبح ایواکی هم هست، دانشجویی دراز و باریک و یوکیشیتای شغل عوضکن، که حالا شغلی مناسب پیدا کرده و بهزودی از اینجا خواهد رفت. ایواکی هم گفته دنبال شغل خواهد بود و باید روزهای بیشتری مرخصی بگیرد، بنابراین مدیر فکر میکند اگر قرار است فروشگاه همین طور درست کار کند، یا باید به شیفت صبح برگردد یا فرد جدیدی را استخدام کند.
من کنونی تقریباً به طور کامل از افراد پیرامونم شکل گرفته است. من هم زمان از ۳۰ درصد خانم ایزومی، ۳۰ درصد سوگاوارا و ۲۰ درصد مدیر تشکیل شدهام و باقیام را هم از همکارانی جذب کردهام نظیر ساساکی که شش ماه پیش رفت و اوکاساکی که تا یک سال پیش سرپرستمان بود.
صفحه ۲۳