کتاب در دل گردباد
کتاب در دل گردباد
«جلو اینها گریه نکن»
گستاخی است اگر بخواهیم مقدمهای به قصد تشریح مطالب این کتاب بنویسیم: هر سطر این کتاب خود گویاست. هر سطرش همه چیز را میگوید. ما را به جهان وحشتناک و پوچی رهنمون میشود که حدوداً از صد و سی امین مدار نصفالنهار آغاز میشود، به مجمع الجزایر زندانیان و تبعیدیان. کتابی است روایی و در ردة «زندگینامه - رمان» و در اینجا مقصود از کلمة «رمان»، «مطالب ساختگی» نیست. حتی بیاهمیتترین جزئیات ساختگی نیستند. ذکر کلمة «رمان» اشارت به ساختمان آن دارد، به نحوة تنظیم حجم زیاد و معتنابه تجربهای بلاواسطه. آنچه یِوگینیا سمیونوونا گینزبورگدر اینجا برایمان میگوید بر بسیاری کسان رفته است که معدودی میتوانند آن را روایت کنند و تعداد کمتری میتوانند درباره اش بنویسند و همین تعداد قليلاند که تجربة شخصی خود را به شهادتنامهای بدل میکنند. آنچه یوگینیا گینزبورگ در اینجا عرضه میکند، صرفاً حقایق و شواهد عریان نیست - که اگر هم بود، باز ارزش بسیار داشت؛ او ابعاد دیگری بدان بخشیده است: تحلیل و اظهارنظر دربارة این مجمعالجزایر پوچی در سرزمینی پوچ که بر خود نام اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی گذاشته است.
جنبة دیگر که نمیدانم بگویم یا نه، چون میترسم بد تعبیر شود، احساس تعلیقی است که نه به سبب نوع حوادث، که بر اثر درگیر شدن گریبان خواننده را میگیرد؛ چراکه از همان آغاز هر خوانندهای حیران میماند که چگونه، خدای را، چگونه این زن، که زندگینامه - رمان دو جلدیاش به هزار صفحه میرسد. - هزار صفحه برای هیجده سال اردوگاه و تبعید - توانست جان سالم به در برد.
چه خوب بود اگر میشد قبل از مطالعة این کتاب یا در خلال آن به اطلس با نقشه بزرگی نگاه میکردیم تا پیشزمینهای، هرچند انتزاعی، از مناطق وسیعی به دستمان بیاید که همة این حوادث در آنها رخ میدهد. ضرورت این تکلیف درس جغرافیا برای آن است که بتوانیم به «تصویر دیداری» مناسبی دست یابیم. اروپای غربی تا بیش از ۲۵ درجة طول جغرافیایی میرسد، از اروپای شرقی تا کوههای اورال حدود ۴۵ درجه است و از آنجا آنچه سیبری مینامیم آغاز میشود، تا شرقیترین نقطهای که تقریباً به آلاسکا ختم میشود، حدود ۱۳۰ درجه طول جغرافیایی دیگر نیز هست. از یاکوتسک، جایی که مجمع الجزایر اردوگاهها آغاز میشود، تا انتهای این مجمعالجزایر حدود ۶۰ درجه طول جغرافیایی است. بر نقشة سیبری شرقی فقط چند نقطه و نام مکان دیده میشود. بدیهی است که نام اردوگاههایی را که یوگینیا گینزبورگ ذکر کرده است نمیتوان بر نقشه پیدا کرد، مگر یکی را که بارها و بارها در ترانهها و قصههای ساکنان آن آمده است: ماگادان، پایتخت و مرکز اداری؛ هم سرزمین رؤیا و هم وحشت، که در پانصد کیلومتری شمال شمالیترین نقطة ساخالین و بر ساحل دریای اوخوتسک قرار دارد.
یادداشت مترجم