کتاب انتظار
کتاب انتظار
یک ماه پیش از طول و تفصیل جنگ خبر شدیم، وقتی پدر از شهر برگشت که در ادارة اصلی پست آنجا کارمند بود. به ما گفت که نیروی متحد اوگانداییهای تبعیدی به کمک سربازان تانزانیائی درصدد براندازی رئیسجمهور عیدی امیناند. سربازها از مرزهای مشترک جنوب شرقی اوگاندا با تانزانیا به سرعت به طرف کامپالا، پایتخت، پیشروی میکردند. نواحی آن مسیر هماکنون در دست آزادیخواهان بود.
سربازان امین مغازهها، بیمارستانها، بانکها و خانههای شخصی شهر را غارت میکردند. میخواستند پیش از رسیدن آزادیخواهان هرچه توانستند به چنگ بیاورند. بعضیها به سمت نیل غربی و اوگاندای شمالی، زادگاه خود، میگریختند. مردم هم از بیم آزادیخواهان در حال پیشروی و هم از ترس سربازان فراری شهر را خالی کرده بودند. هیچ کس نمیدانست هر یک از این دو گروه با غیرنظامیان چطور رفتار میکنند.
صفحه ۱۹