کتاب چیرگی (راهنمای دست یابی به عالی ترین فرم قدرت)
کتاب چیرگی (راهنمای دست یابی به عالی ترین فرم قدرت)
آلبرت اینشتین پس از فارغالتحصیلی از مجموعه پُلیتکنیک زوریخ در سال ۱۹۰۰، و در سن بیستویک سالگی متوجه شد که دورنمای شغلی نه چندان روشن با انتخابهایی محدود پیش رویش است. او تقریبا جزو رتبههای ضعیف کلاس محسوب میشد که به سختی فارغالتحصیل شده بود، از این رو شانس رسیدن به جایگاه معلمی را از دست داده بود. به هرحال اکنون که از دانشگاه بیرون آمده بود، خوشحال بود و احساس میکرد آزاد است تا هر طور دوست دارد برای خودش تصمیم بگیرد و به کارهای مورد علاقهی خودش بپردازد. یکی از این کارها تحقیق و کاوش درباره تعدادی از مسئلههای فیزیک بود که برای سالها او را درگیر خودش کرده بود. کار کردن روی این مسئلهها به نوعی یک خودکارآموزی و شاگردی در زمینهی نظریهپردازی و انجام آزمایشهای فکری محسوب میشد. البته واضح بود که او همزمان باید به معاش خودش هم فکر میکرد و از جایی پولی برای خودش درمیآورد. یک بار به او پیشنهاد شد تا بهعنوان مهندس در کارخانهی دینامسازی پدرش در شهر میلان مشغول به کار شود، اما او فکر کرد این شغل دیگر وقت آزاد برایش باقی نمیگذارد. یکی از دوستانش پیشنهاد کار با حقوق و مزایای بالا در یک شرکت بیمه را به او ارائه کرد، اما بهنظرش رسید این کار ذهنش را خسته میکند و دیگر توانی برای فکر کردن به موضوعات مورد علاقهی خودش برایش باقی نمیگذارد. یک سال بعد، یکی دیگر از دوستانش شغلی در اداره ثبت اختراع سوئیس در برن برایش پیدا کرد.
صفحه ۵۳۶