کتاب خاطرات موتورسیکلت
کتاب خاطرات موتورسیکلت
وقتی اولینبار این یادداشتها را میخواندم٬ هنوز بهصورت کتاب درنیامده بودند آنموقع٬ دخترکی بودم که تازه داشتم مردی را که این سطور را با این میزان جسارت و خودجوشی نوشته بود٬ میشناختم و پرواضح است که خواندم و خواندم و هرچه بیشتر میخواندم٬ چهرهی او را واضحتر میدیدم و به خودم میبالیدم که دختر او هستم.
نمیخواهم درمورد چیزهایی که در این کتاب کشف خواهید کرد چیزی بگویم٬ اما به یقین میدانم که وقتی کتاب را تمام کنید دوباره و سهباره و چندباره برمیگردید و ماجراهایی را میخوانید و دوباره و سهباره و چندباره لذت میبرید٬ هم بهخاطر زیبایی نحوهی تشریحشان و هم بهخاطر زلالبودن احساسات نویسندهشان.
آلیدا گوارا (دختر چهگوارا)