کتاب قسمتی که دیده نمی شود
نویسنده: ارسلان جوانبخت
دیروز که به بیمارستان رفتم
آدمهایی را دیدم با تکههای بریدهای از درد
و پرستارهایی که این تکهها را
در کنار هم میچیدند
امروز در خیابان
آدمها را دیدم که هرکدام
تکهی بریدهای را به سمتی میبردند
و هیچکس نبود
تا این تکههای بریده را کنار هم بچیند
صفحه ۳۴
مطالب پیشنهادی
رنج میکشم، پس هستم
مروری بر کتاب نیلوفر و مرداب نوشتهی تیچ نات هان
وقتی کتابها میسوزند
مروری بر کتاب فارنهایت ۴۵۱ نوشتهی ری بردبری
جزیرهی آقا فیله
مروری بر کتاب کودک جزیرهی آقا فیله نوشتهی لئو تیمرز
کتاب های پیشنهادی