کتاب آندرس اینیستا: هنرمند
کتاب آندرس اینیستا: هنرمند
1 عدد
انتخاب دیگری وجود نداشت. آندرس باید در فینال بازی میکرد: «یادم میآید که بازی ویارئال را با پارگی کوچک عضله به پایان رساندم. خشمگین بودم، اما حقیقت اینجاست که خشم بیش از یک شب دوام نداشت. روز بعد، در مسیر بیمارستان، همه چیز را با خودم حل کرده بودم. بدون عصا به سختی راه میرفتم، اما تصمیم را گرفته بودم که در رم بازی خواهم کرد. و از هر دقیقه برای رسیدن به هدفم استفاده کردم. یک چالش جدی بود. هر روز صبح، ظهر و شب با امیلی کار کردم. رم منتظر ما بود. چیزی که نمیدانستم بهایی بود که پرداخت خواهم کرد. هیچ ایدهای نداشتم. تصورش را هم نمیکردم. فوتبال در خطر نبود، اما بدنم را در شرایط بسیار بدی قرار دادم. بهای سنگینی بود، اما اگر دوباره مجبور به انتخاب شوم، دقیقا همان مسیر را خواهم رفت.»
«ارزش سختیهایش را داشت.»
صفحه 140