کتاب زندگی گالیله
کتاب زندگی گالیله
1 عدد
گالیله حرف بزنید، زود باشید، حرف بزنید! لباسی که بر تن دارید به شما حق میدهد که هر چه میخواهید بگویید.
کشیش جوان من ریاضیات خواندهام، استاد.
گالیله این امر اگر شما را وادار کرده بود که بپذیرید همیشه دو دوتا میشود چهارتا، به کارتان میآمد.
کشیشجوان آقای گالیله، سه شب است که اصلا خواب به چشمم نمی آید. دیگر نمیدانستم فرمانی را که خواندهام و اقمار مشتری را که با چشم دیدهام، چطور با هم جور کنم. تصمیم گرفتم صبح زود نماز بگزارم و بلافاصله به دیدار شما بیایم.
گالیله تا به من بگویند که مشتری اقماری ندارد؟
کشیش جوان نه. من توانستم به حکمت فرمان محفل مقدس پی ببرم. این فرمان بر من روشن کرد که در پس تحقیق و جستجویی بیبندوبار چه خطری برای نوع بشر پنهاست و تصمیم گرفتم از نجوم رو بگردانم. با این همه بهتر دانستم که عوامل را که ممکن است سبب شود منجمی از پیشتر بردن و تکمیل بعضی نظریهها خودداری کند، با شما در میان بگذارم.
گالیله اجازه میدهید بگویم که من این عوامل را میشناسم؟
کشیش جوان میزان مرارت شما را میفهمم. شما به فکر وسایل عجیبی هستید که قدرت کلیسا در اختیار دارد.
صفحه 212