کتاب آواز ماهی بی نام
کتاب آواز ماهی بی نام
آمبولانس از این بیشتر راهِ پیش نداشت و اگر میرفت، توی گلوی کوچه گیر میافتاد. کوچه باریک و تاریک میپیچید و میرفت. امیر پیاده شد و باریک شد و به پهلو از کنار آمبولانس گذشت و گچِ نمگرفتهی پوکِ پفکردهی دیوار به سایشِ کمرش خرتوخرت پايين ریخت. کیف و اکسیژن را، به مکافاتی، از فاصلهی بین آمبولانس و دیوار رد کرد. شایان گفت «برانکارد رد نمیشه که...» چرخهای برانکارد به دیوارِ شکمداده گیر کرد و تکهی گچ بزرگی جدا شد و افتاد. پنجرهای کوچک و میله میله توی کوچه باز شد و ستون نور چرکی روی زمین ریخت. پیرمردی صورتش را به میلهها چسباند «چه خبره؟ که هستین شما؟»
صفحه ۵۱نثر قوی، فضاسازی قوی، داستانگو
نثر قوی، فضاسازی قوی، داستانگو