« خانم هبرشام آنجا از ماشین پیدا شد و رفت داخل خانه و ظاهرا بدون اینکه بایستد از میان خانه گذشت و آنها صدای نیرومند او را که از بیخوابی و خستگی کمی گرفته و عصبی مینمود از جایی در پشت خانه شنیدند که شخصی را صدا میزد و این شخص کسی جز همان پیرمرد سیاهپوست نبود که برادر مالی و برادرزن لوکاس بود و بعدش هم خانم هبرشام دوباره از خانه بیرون آمد و آنها جعبهای مقوایی را در دست او دیدند که به نظر میرسید پر از لباسهای اتو نشده و تار و پودهای نرم و بلند بافتنی جوراب باشد و آنوقت او بار دیگر سوار ماشین شد و آنها از میان خیابانهای خلوت و تازه نفس صبحگاهی گذشتند و به میدان رسیدند: ساختمانهای چوبی بزرگ و قدیمی و در حال خرابی که قدمت آنها به قدمت تأسیس خود جفرسون میرسید در میان چمنهای نامرتب و مواظبت نشده و درختان کهن و بوتههای ریشه بسته و معطر و پر گل، درست مانند خانه خود خانم هبرشام، سر پا ایستاده بودند و اسم آنها را بسیاری از مردمی که کمتر از پنجاه سال داشتند دیگر به یاد نمیآوردند و حتی وقتی کودکانی در این خانهها زندگی میکردند به نظر میرسید روح آنان هنوز هم توسط ارواح زنان، پیر دختران و بیوه زنانی که پس از گذشت هفتادوپنج سال منتظر تلگراف نرسیدهای بودند تا از جنگهای تنسی و ویرجینیا و پنسلوانیا برای آنان خبر بیاورد، تسخیر شده باشد و این خانهها اکنون از بالای شانهی خانههای جدید، کوچک و یک طبقهای که نقشهی آنها در کالیفرنیا و فلوریدا طراحی شده بود به دقت خیابان را زیر نظر داشتند.»[1]
هر انسانی با خصوصیات مختلف، پا به عرصهی وجود میگذارد. انسانها در انتخاب بسیاری از ویژگیها هیچ نقشی ندارند و تعداد زیادی از خصوصیات فردی و ویژگیها از خواست و ارادهی آدمی خارج است و به قدرت بیانتهای خداوند مربوط میشود. نوزادی در نواحی محروم سومالی متولد میشود و نوزادی دیگر در شهر پیشرفته و صنعتی نیویورک به دنیا میآید. کودکی در خانوادهای پر جمعیت زاده میشود و کودکی دیگر برای همیشه در زندگی تنها میماند و بدون خواهر و برادر بزرگ میشود. فردی در سلامتی کامل به این جهان قدم میگذارد و فرد دیگری از همان ابتدا با بیماریهای مختلف و مشکلات متعدد دست و پنجه نرم میکند. کودکی با پوستی چون برف متولد میشود و رنگ پوست کودکی دیگر، مانند آسمان شب است. همهی انسانها با خصوصیات و ویژگیهای خاص خود، قابل احترام هستند و کسی بر دیگری برتری ندارد و همه در یک سطح قرار دارند و خصوصیات و رفتارهای هر فرد، باعث میشود تا نزد سایرین محترم و محبوب شمرده شود.
در گذشته بسیاری از افراد این عقیده را نداشتند. آنها فقط بر اساس رنگ پوست، آدمها را در طبقهبندیهای مختلف قرار میدادند و افراد مختلف را بر اساس نژادشان قضاوت میکردند. آنان گمان میکردند که سفیدپوستان برتر از رنگین پوستان هستند و همه باید به سفیدپوستان خدمت کنند. این عقیده باعث شده بود تا سیاهپوستان برای مدتهای طولانی در رنج و سختی زندگی کنند. این افراد به عنوان برده و کنیز در خدمت سفیدپوستان بودند و کارهای سخت و دشوار را انجام میدادند. حقوق اولیهی آنها همیشه پایمال میشد و حق اعتراض نداشتند.
این عقیدهی زشت و زننده کمکم از بین رفت و در این راه، افراد بسیاری برای از بین بردن این تفکر اشتباه تلاش کردند. جنبشهای مختلفی در رد بردهداری تشکیل شد و بسیاری از بزرگان اهل قلم در آثارشان به این مسئله پرداختند. ویلیام فاکنر یکی از این نویسندگان بود. او در بیشتر آثار خود، این مسئله را مطرح میکرد و نسبت به نژادپرستی و بردهداری، انتقادات جدی و اساسی داشت.
ویلیام فاکنر که بود؟
ویلیام فاکنر در 25 سپتامبر سال 1897 در نیو آلبانی میسیسیپی چشم به جهان گشود. فاکنر از لحاظ درسی جزو دانشآموزان ضعیف محسوب میشد. او در کودکی همراه با خانواده به آکسفورد مهاجرت کرد و آنها برای مدتی طولانی در آنجا زندگی کردند. ویلیام علاقهمند بود تا در ارتش ایالت متحده خدمت کند؛ اما به دلایل مختلفی مانند لاغری زیاد، کمبود وزن و کوتاهی قد، در ارتش پذیرفته نشد. او در نهایت به دانشگاه افسری در تورنتو رفت و در یگان پرواز سلطنتی ثبتنام کرد و دانشجو شد. کمی بعد، ویلیام با تلاش و کوشش زیاد، درجهی ستوان دومی را به صورت افتخاری دریافت کرد. بعد از آن فاکنر به سراغ درس و دانشگاه رفت و در دانشگاه میسیسیپی مشغول به تحصیل شد؛ اما بعد از گذشتن مدتی کوتاه از درس انصراف داد و تحصیلات آکادمیک را برای همیشه رها کرد.
وی در سال 1925 همراه به دوستش به سفری دور و دراز رفت. ویلیام و دوستش ابتدا به ایتالیا رفتند و برای مدتی در آنجا بودند. کمی بعد، فاکنر از ایتالیا با پای پیاده به فرانسه و آلمان هم سفر کرد. وی در سال 1929 با استل اولدم ازدواج کرد. آنها به هالیوود سفر کردند و فاکنر در همان زمان چند فیلمنامه نوشت. ویلیام فاکنر در حوزهی رمان، داستان کوتاه، مقاله، شعر و... فعالیتهای گستردهای داشته است و جزو نویسندگان صاحب سبک و مهم بین دو جنگ جهانی محسوب میشود؛ اما پیش از شهرت، برای گذران زندگی و به دست آوردن درآمد، شغلهای زیادی را امتحان کرده است. او برای مدتی به سراغ گفتن شعرهای سفارشی رفت و مدتی در ادارهی پست کار کرد.
فاکنر بیشتر آثار خود را در سبک مدرنیسم نوشته و از تکنیکهای خاص این سبک برای جذابیت بیشتر کتابهایش استفاده کرده است. وی از افرادی مانند فیتز جرالد و جان کیتس برای نوشتن کتابهای خود تاثیر گرفته و بارها جوایز ادبی مهمی مانند نوبل ادبیات و یا جایزه پولتیزر را دریافت کرده است. کتابهای فاکنر گیجکننده، جذاب و خواندنی هستند و طرفداران زیادی دارند. این نویسنده برای نوشتن کتابهایش از عنصر جریان سیال ذهن استفاده میکند. زمان در نوشتههای فاکنر مدام تغییر میکند و بههیچوجه ثابت نیست. همین مسئله باعث میشود که برای خواندن آثارش به دقت و تمرکز زیادی نیاز داشته باشیم تا ریتم اصلی داستان را گم نکنیم. کتابهای فاکنر سرشار از نمادها و راز و رمزهای بیشمار است. او همچنین از دیدگاههای روانشناسی برای نوشتن داستانهایش استفاده میکند.
وی مضامینی مانند مخالفت با نژادپرستی، انتقاد نسبت به بردهداری، بیان مشکلات اساسی مردم در زمان جنگهای داخلی، تاریخ آمریکای جنوبی و... را در آثارش به تصویر میکشد. بسیاری از کتابهای او، جزو 100 اثر ادبی مهم و پرطرفدار در سطح جهانی هستند که اهالی ادبیات و منتقدان، توصیه میکنند تا قبل از مرگ آنها را بخوانیم. خشم و هیاهو، روشنایی در اوت، گور به گور، ناخوانده در غبار، برخیز ای موسی، رکوئیم برای یکی راهبه، سرخپوست میرود، نخلهای وحشی، آبشالوم! آبشالوم، آن خورشید عصرگاهی و... از جمله آثار مطرح این نویسنده هستند. ویلیام فاکنر در نهایت در 6 ژوئیه سال 1962 در اثر سکتهی قلبی، برای همیشه چشم از جهان فروبست.
آثار ویلیام فاکنر
کتاب خشم و هیاهو
فاکنر کتاب خشم و هیاهو را در سال 1929 منتشر کرد. این کتاب یکی از رمانهای مطرح این نویسندهی آمریکایی است. فاکنر در خشم و هیاهو، ابتدا فضایی گوتیک خلق میکند و بعد داستان را در موقعیتی خاص برای مخاطب خود تعریف میکند. او در این کتاب داستان زندگی و روند نابودی خانوادهی اشرافی کامپسون را برای خوانندگان کتاب به تصویر میکشد. حوادث کتاب از سال 1928 شروع میشود و با خواندن کتاب در زمان سفر میکنیم و به گذشتهها میرویم. ما داستان را از دید چهار شخصیت مختلف میبینیم و با عقاید و افکارشان آشنا میشویم.
شخصی به نام بنجی، اولین راوی کتاب است. او ناتوانی ذهنی دارد و حوادث را از دید خود روایت میکند. دومین راوی پسری به نام کونتین است. وی در ذهن خود با بیماری وسواس درگیر است. نفر بعدی جیسون نام دارد. جیسون فردی سودجو است که فقط به خودش فکر میکند و روایت بخش سوم کتاب را به عهده دارد. چهارمین راوی دیلسی یک خدمتکار سیاهپوست است. فاکنر با سبکی مدرن داستان جدیدی خلق کرده است. او شخصیتهای بینظیری خلق میکند. هر کدام از این شخصیتها را میتوان از منظر روانشناختی مورد بررسی قرار داد. خشم و هیاهو به سبب داشتن راویهای متعدد و تغییر مداوم سبک نگارش، کتابی سنگین و دشوار است و باید با توجه خوانده شود.
خشم و هیاهو | نشر علمی و فرهنگی
فاکنر برای این کتاب در سال 1949 جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد. این اثر بارها مورد اقتباس قرار گرفته است. مارتین ریت در سال 1959 و جیمز فرانکو در سال 2014، فیلمهای سینمایی خود را با نگاهی به این کتاب فاکنر ساختند. خشم و هیاهو به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است. بهمن شعلهور، صالح حسینی، محمد ثقفی و... تنها بخشی از کسانی هستند که این کتاب را به فارسی ترجمه کردهاند. آرمان سلطانزاده هم این کتاب را به صورت صوتی در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
کتاب روشنایی در اوت
فاکنر کتاب روشنایی در اوت را در سال 1932 منتشر کرد. نویسنده در این کتاب، داستانی تراژدی را به تصویر میکشد. تمام حوادث این رمان در شهر خیالی جفرسون اتفاق میافتند. فاکنر در این کتاب ضمن تعریف کردن داستان شخصیتهای مختلف داستان مانند لنا گرو و فرزندش، کشیش گیل هایتاور، جو کریسمس، جو بایرون و...، از راز یک قتل پردهبرداری میکند.
این کتاب به سبک مدرن نوشته شده است و رگههایی از ناتورالیسم در آن دیده میشود. نویسنده برای بیان داستان خود از زاویه دیدهای متفاوتی استفاده کرده است و مباحث مختلفی مانند مسائل نژادی، اجتماعی، قومیت، دینی، طبقهای و... را در طول رمان مطرح میکند. این کتاب توسط افراد مختلفی مانند صالح حسینی، مهرگان مهرداد و عبدالحسین شریفیان ترجمه شده است.
کتاب گور به گور
ویلیام فاکنر رمان گور به گور را در سال 1930 منتشر کرد. منتقدان مطرح ادبی این کتاب را کاملترین و سادهترین کتاب فاکنر میدانند. او برای این کتاب جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد. فاکنر در رمان خود داستان خانوادهی بوندرن را تعریف میکند. خانوادهای ساده و روستایی که در جنوب آمریکای شمالی زندگی میکنند. مادر این خانواده در بستر بیماری افتاده است و روزهای انتهایی عمر خود را سپری میکند. زن وصیت کرده که بعد از مرگ حتما در شهر زادگاهش به خاک سپرده شود. بعد از فوت مادر، خانوادهی بوندرن تصمیم میگیرند تا به وصیت زن عمل کنند. بنابراین به صورت دستهجمعی به سمت جفرسون رهسپار میشوند. فاکنر خیلی خوب، چگونگی این انتقال جسد و ماجراهای بین راه را به تصویر کشده است.
نویسنده در این کتاب از زاویه دیدهای مختلف استفاده کرده است و خوانندگان کتاب با عقاید و افکار شخصیتهای اصلی داستان آشنا میشوند. خالق این اثر مسئلهی مرگ را خیلیخوب به مخاطب خود نشان داده است و در بسیاری از مواقع برای بیان مقصود خود از استعاره، نماد، رمز و... استفاده کرده است. کتاب گور به گور توسط نجف دریابندری ترجمه شده است.
کتاب ناخوانده در غبار
فاکنر در کتاب ناخوانده در غبار به سراغ داستان زندگی مردی سیاهپوست میرود. این مرد متهم شده که یک سفیدپوست را کشته است و سفیدپوستان میخواهند بدون رفتن به دادگاه و محاکمه اعدامش کنند؛ اما وی برای خود وکیل میگیرد. وکیل با همراهی خواهرزادهی خود، به راز این قتل دست پیدا میکنند و او را از اعدام نجات میدهند.
این کتاب هم مانند سایر آثار فاکنر سرشار از تکنیکهای منحصر به فرد است. از روی این اثر فیلمی در سال 1949 ساخته شد و قسمتهایی از فیلم در خانهی شخصی فاکنر فیلمبرداری شده است. کتاب ناخوانده در غبار بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده است. شهریار بهترین این اثر را به فارسی ترجمه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
کتاب برخیز ای موسی
فاکنر کتاب برخیز ای موسی را در سال 1942 منتشر کرد. این کتاب در واقع یک مجموعه داستان است و روایتهای دنبالهدار دارد. بود، آتش و اجاق، دلقک داغدار، پیران قوم، خرس، پاییز دلتا و برخیز ای موسی، 7 داستان کوتاه این کتاب را تشکیل میدهند. اسحاق مکازلین شخصیت اصلی کتاب برخیز ای موسی است. وی در طول داستان حضور فعال دارد و ما از قبل از تولد تا پیری با او همراه میشویم. مکازلین یک سنت شکن است و در بسیاری از موقعیتها برخلاف گذشتگان خود عمل میکند.
فاکنر نام کتاب را از یک سرودهی مذهبی مخصوص افراد سیاهپوست وام گرفته است. سرودی که یادآور آرزوهای سیاهپوستان، امید به آمدن یک منجی و تمام شدن رنج و سختی و ظلم و ستم، در سطح جهانی است. وی ضمن بیان داستان به نقد نژادپرستی و بردهداری پرداخته و رفتارهای متقابل سیاهپوستان و سفیدپوستان را با یکدیگر نشان میدهد. این اثر انتقادی را صالح حسینی ترجمه کرده و در اختیار خوانندگان قرار داده است.
آثار فاکنر به شدت خواندنی هستند. اگر به کتابهای کلاسیک علاقهمند هستید و هنگام مطالعه دقت و تمرکز بالایی دارید، خواندن کتابهای فاکنر را بههیچوجه از دست ندهید و خودتان را به خواندن کتابهایی فاخر مهمان کنید.
[1]- (فاکنر، 1387: 133و134)
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.