در شبی سرد دهقانی مرفه که در قلعهای روستایی زندگی میکند، برای درمان شکستگی پایش به دنبال پزشک میفرستد. پزشک از شهرکی که چند ساعتی با روستا فاصله دارد میآید و این نخستین بار است که اِما، دختر دهقان را ملاقات میکند. دختری زیبا و دل زده از زندگی کسالت بار روستا که مادرش را سالها پیش از دست داده و خود بر کارهای قلعه نظارت میکند. او دختر بلند پروازیست که آرزو دارد به شهر برود، در مهمانیهای مجلل با لباسهای فاخر برقصد، مردان جسور و خوش لباسی به او عشق بورزند و پردههای اشرافی به پنجرهی خانهاش بیاویزد. پزشک برای اِما دریچه ایست به جهانی طلایی و پر زرق و برق ...
« اِما به اتاقهای طبقه ی دوم رفت. اتاق اول مبل و اثاثه ای نداشت؛ اما در دومی، که اتاق خواب زن و شوهر بود، تختی از چوب آکاژو در پستویی با پردههای سرخ دیده میشد. جعبههای صدف پوشیده روی کمد بود و روی میز تحریر نزدیک پنجره، دستههای گل نارنج با روبانهای ساتن سفید در تنگی قرار داشت. دسته گل عروس بود، دسته گل زن قبلی!»[1]
گوستاو فلوبر با همه میلی که به نوشتن داشت به اجبار پدرش به دانشگاه حقوق فرستاده شد؛ اما پدیدار شدن بیماری، حملههای عصبی، او را نجات داد و به دنیای داستان نویسی سپرد. علاقه و حساسیت او در کار به قدری زیاد بود که فرصت ناچیزی را با زنی که دوست داشت سپری میکرد و اساس رابطهی گوستاو و لوییز بر نامهنگاری استوار بود. کتاب مادام بوواری [۲] اثر یگانهی فلوبر از خلال همین روزها خلق شد. او عصاره عشق خود و درد همهی دلتنگیهایش را با توصیف زیبایی دل انگیز اِما، ناخنهای کشیده ، ساتن دامن و شیوهی عشق ورزیش وقتی قلبش به تپش میافتاد، به تصویر کشیده است.
تمامی رمان مادام بوواری با نظم و آهنگی ویژه نگاشته شده است. برای همین است که فلوبر در دادگاهی که به جرم نوشتن دربارهی بی بند و باری جنسی یک زن شوهردار تشکیل شده و از او میخواهند، نام زن داستان را به خاطر تشابه با زنی حقیقی تغییر دهد، پاسخ میدهد که این کار را نخواهد کرد؛ زیرا آهنگ تمامی کلماتی که انتخاب کرده است به هم خواهد ریخت. توصیفهای او چنان تصاویری از اما بوواری ساختهاند که ماریو بارگاس یوسا [۲] برندهی نوبل ادبیات و نویسندهی بزرگ جهان در کتاب عیش مدام [3] اقرار میکند که زنان بسیاری را در زندگی ملاقات کرده است؛ اما اِما بوواری یگانه زنیست که در تمام طول سالهای زندگیش عاشق او بوده است. زنی داستانی که در برابر همه زنهای زنده پیروز شده است.
مادام بوواری | نشر مرکز
شخصیتهای رمان فالوبر چه ویژگیهایی دارند
اما بوواری قهرمان اصلی رمان است. او دیدی بسیار عاشقانه به جهان دارد و آرزوی زیبایی، ثروت، شور و هیجان و همچنین زندگی مرفه را دارد؛ اما نابرابری بین این ایدهآلهای عاشقانه و واقعیت زندگی روستایی اوست که بیشتر صفحات رمان را به پیش میبرد و به همین آرزوهاست که بدهی قابل توجهی به بار میآورد. او در دنیایی خیالی زندگی میکند و نمایش این دنیای درونی و تجزیه و تحلیل درگیریهای ذهنی اوست که نشان دهندهی رشد روانی فلوبر به عنوان نویسنده است.
چارلز بوواری، شوهر اِما، مردی بسیار ساده و معمولی است. او پزشک محلی است؛ اما مانند جنبههای دیگر زندگیاش، در این زمینه هم چندان خوب نیست. در واقع، آنقدر مهارت و دانش ندارد که بتوان او را پزشک نامید. او بیشتر شبیه یک کارمند رسمی یا "مامور بهداشت" است. با این حال، مردی اخلاقمند است که از کار خود لذت میبرد و برای مراقبت از بیماران به راههای دور میرود. او رفتاری دوستانه دارد و نامها و چهرهی افراد را خوب بهخاطر میسپارد. مردم بیشتر او را برای انجام کمکهای اولیه خبر میکنند و چارلز به خوبی از پس این کار بر میآید. با وجود نشانههای آشکار پنهانکاری اِما، چارلز همسر خود را میستاید و او را بیعیب و نقص میداند، هرگز به او شک نمیکند و اختیار کامل امور مالی را به او میدهد؛ اما باوجود همهی اینها، اِما او را تحقیر میکند؛ زیرا او را مظهر کسالت و روزمرگی میداند.
رودولف بولانگه یکی از اهالی ثروتمندیست که چند معشوق دارد. او با ابراز عشق بسیار اِما را فریب میدهد. رودولف اگرچه گاهی اوقات تحت تأثیر اِما قرار میگیرد؛ اما علاقهی اندکی به او دارد.
لئون دوپوا سومین مردیست که به اِما ابراز علاقه میکند. او برای اِما شعر میخواند و پس از به هم خوردن رابطه اما و رودولف بولانگر، این دو باز رابطهی خود را از سر میگیرند.
آقای لورو، بازرگان حیله گریست که دائم مردم را ترغیب میکند تا کالای اعتباری بخرند و از او وام بگیرند. لورو که بسیاری از تاجران کوچک را برای حمایت از جاهطلبیهای تجاری خود به ورشکستگی کشانده، به چارلز وام میدهد و با بازی استادانهای، خانوادهی بوواری را درگیر...
آقای اومه داروساز شهر است و به شدت مخالف روحانیت است. او مجوز پزشکی ندارد و اگرچه وانمود میکند با چارلز دوست است؛ اما تلاش میکند اعتبار چالز را خدشهدار کند.
فلوبر بورژوازی را تحقیر میکرد
تخمین زده شده که مادام بوواری در اکتبر 1827 شروع و در آگوست 1846 تمام شده است؛ یعنی همزمان با پادشاهی لوئیس فیلیپ اول. فلوبر نشان میدهد که در آن زمان، مردم روستایی فرانسه در آداب و رسوم، از طبقه متوسط شهری نوظهور دنبالهروی میکردند. او جزئیات زندگی مشترک را به تصویر میکشد و از آنجا که شهر روئن در نورماندی و اطراف آن را _که فضای منطقهی محل تولد و جوانی اوست_ به خوبی میشناخت، توانست با مهارت آن را در رمان خود بازنمایی کند. همین وفاداری او به عناصر پیش پا افتاده زندگی روستایی، باعث شهرت این کتاب به عنوان آغازگر جنبش معروف به رئالیسم ادبی شد.
تسلط فلوبر در تصویر روزمرگی، با اشتیاق قهرمان داستان او در تضاد است؛ قهرمانی که میخواهد از ملال روستا بگریزد و تجربههای نو داشته باشد. کارکرد زندگی مشترک هم با تخیلات عاشقانهی اما در تعارض دارد. فلوبر از این دو ویژگی در کنار هم استفاده میکند تا هم محیط و هم شخصیت او را بازنمایی کند. اِما در پرتو واقعیت روزمره، دمدمی مزاجتر و مسخرهتر بهنظر میرسد. با این حال، اشتیاق او، ابتذال مردم محلی را به چشم میآورد. اِما، باوجود شخصیت میانمایه و تحصیلات شهرستانیاش، همچنان زیبایی و عظمتی را نشان می دهد که در طبقه بورژوایی وجود ندارد.
این کتاب از جهاتی الهام گرفته از زندگی یکی از دوستان مدرسهی نویسنده است که پزشک شد. دوست فلوبر، به او پیشنهاد داد که داستان زندگی او میتواند موضوعی مناسب برای یک رمان باشد و فلوبر باید سعی کند به شیوهای "طبیعی"، بدون هیچ گونه تغییر، آن را بنویسد.
سبک نوشتن برای فلوبر اهمیت بالایی داشت. در هنگام نوشتن رمان، او نوشت: « کتابی درباره هیچ، کتابی وابسته به هیچ چیز خارجی، که به واسطه قدرت درون و سبک آن انسجام یافته است.» این شیوه فلوبر را به فرد نخست در تاریخ نویسندگان واقعگرا مانند جیمز جویس و ویرجینیا وولف تبدیل کرد. اگرچه فلوبر از سبک بالزاک خوشش نمیآمد؛ اما رمانی که او خلق کرده است به مثالی برجسته در تقویت رئالیسم ادبیِ سبک بالزاک تبدیل شد. "واقع گرایی" در این رمان دلیلی مهم در محاکمه فلوبر در دادگاه شد؛ دادگاهی که او را متهم به بیاحترامی به ارزشهای رایج در جامعه میکرد. دادستان اعلام کرد که این رمان نه تنها غیراخلاقی است، بلکه واقعگرایی در ادبیات نیز تخلفی علیه هنر و نجابت است.
هنر و واقعگرایی
جنبش رئالیستی تا حدی واکنشی علیه رمانتیسم بود. یک رمانتیک، در فرایند ذهنی و احساسی، هیچ نسبتی با واقعیتهای جهان خود ندارد. اگرچه از جهاتی به نظر میرسد که فلوبر با اِما همذات پنداری میکند؛ ولی بیشتر، رویاهای عاشقانه و ذوق ادبی او را به سخره میگیرد.
ماریو بارگاس یوسا معتقد است: « اگر اما بوواری آن همه رمان نخوانده بود، شاید سرنوشت او متفاوت میشد.»
مادام بوواری به عنوان انتقادی بر بورژوازی، آرزوهای احمقانهی تحقق نیافتنی در دورانی در نظر گرفته شده است که طبقه متوسط اهمیت یافت.
در فرهنگ لغت، بورژوازی با سطحینگری فکری و معنوی، بلندپروازی خام، فرهنگ کمعمق، عشق به چیزهای مادی، حرص و طمع و بیش از همه چیز احساسات و باورهایی فاقد تفکر معنا شده است.
از نظر بارگاس یوسا، « اِما فاصله بین توهم و واقعیت، فاصله بین خواسته و تحقق آن است» و « اولین نشانههای بیگانگی از خود و یاس را نشان میدهد که یک قرن بعد زنان و مردان را در جوامع صنعتی تحت تأثیر قرار میدهد» با این حال، این رمان فقط درباره رمانتیسیسم رویایی یک زن نیست. چارلز همچنین نمیتواند واقعیت را درک کند یا نیازها و خواستههای اِما را بفهمد.
این کتاب از دیرباز به عنوان یکی از بزرگترین رمانها شناخته شده و یک اثر داستانی "کامل" توصیف شده است. هنری جیمز دربارهی آن نوشته است: « مادام بوواری دارای کمالی است که نه تنها به آن مهر تائید میزند، بلکه تقریباً آن را یگانه میکند: اثری چنان مستحکم و غیرقابل دسترس که هم قضاوت را بر میانگیزد و هم آن را نقض میکند.» مارسل پروست از "دستور زبان" این کتاب تمجید کرده است و ولادیمیر ناباکوف میگوید: « از نظر سبک، نثر این اثر همان کاری را کرده است که شعر باید انجام دهد.» به همین ترتیب، میلان کوندرا در مقدمه رمان خود به نام شوخی نوشته است: « از آنجا که زیبایی هنری در نثر فلوبر به بهترین شکل حفظ شده، از زمان مادام بوواری، هنر رمان با هنر شعر برابر دانسته شده است.» و جولیان بارنز آن را بهترین رمانی دانست که تاکنون نوشته شده است.
این رمان نمونهای از گرایش واقع گرایی در طول قرن نوزدهم است که به طور فزایندهای رویکرد روانشناختی دارد و بیشتر به فکر نمایش افکار و احساسات است تا امور خارجی. به این ترتیب پیش از آثار مارسل پروست، ویرجینیا وولف و جیمز جویس ایستاده است.
مادام بوآری
[1] - (فلوبر1386: 50)
[۲] - گوستاو فلوبر، مادام بوواری، چاپ بیست و هفتم ،مترجم مهدی سحابی ، نشر مرکز
[3] - ماریو بارگاس یوسا نویسندهی نابغه امریکای لاتین که آثارش به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده است.
[4] - عیش مدام کتابیست که ماریو بارگاس یوسا دربارهی رمان مادام بوواری نوشته است. خواندن این کتاب کمک بزرگی به علاقهمندان به داستان نویسی خواهد کرد.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.