کتاب گوسفند ۶۸ بپر! عضو جدیدی است از مجموعهی قصههایی برای دوست داشتن از نشر کتاب چ. در این داستان دانکن، که مشکل خواب دارد، مشکلش این است که نمیخواهد بخوابد. او پسر کوچکی است که تمام کارهای لازم قبل از خوابیدن را تمام کرده است. همچنین مادرش تمام احتمالات را در نظر گرفته و آنها در مقابل هر رخدادی آماده هستن و خلاصه که دانکن هیچ بهانهای ندارد. لیوان آب، پارچ برای پر کردن لیوان آب، علامتگذاری راه تا دستشویی، یک بالشت اضافهی نرم، یک بالشت اضافهی سفت، بیسکوییت با کشمش و بیسکوییت بدون کشمش و... اما دانکن همچنان نمیتواند بخوابد. مادرش به او میگوید گوسفندها را بشمارد. دانکن هم شروع میکند. شمارهها را میگوید، گوسفندها میپرند و همهچیز هم تا گوسفند شمارهی ۶۸ خوب پیش میرود. اما گوسفند شمارهی ۶۸ نمیپرد. یعنی نمیخواهد که بپرد، راستش را بخواهید فکر کنم میترسد.
ترسیدن عیبی ندارد تا وقتی که بدانیم ترسیدهایم
“گوسفند شمارهی ۶۸ آب را نوشید، دانکن پرسید: «آمادهای؟»
گوسفند ۶۸ سرش را تکان داد.
دانکن گفت: «۶۸...» و صبر کرد.
صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد، اما گوسفند ۶۸ نپرید.
دانکن گفت: «چیز دیگری هم لازم داری؟»
«فقط... خب... بعد از اینهمه آب خوردن... واقعاً باید... میدانی...»
دانکن آه کشید: «دستشویی توی راهروست.»
وقتی گوسفند ۶۸ برگشت، دانکن جدی نگاهش کرد و گفت: «۶۸...» باز هم هیچ اتفاقی نیفتاد.
دانکن عصبانی پرسید: «باز چی شده؟»
«خب مطمئن نیستم هنوز برای پریدن آماده باشم. شاید بد نباشه اول چندتا گوسفند دیگه بپرند. شاید بد نباشه بعد از گوسفند ۷۲ بپرم.»”
حالا وقتش رسیده که خودم دستبهکار بشم
دانکن ذهن خلاقی دارد. او بهشکل ناخودآگاهی برای رهایی از وضعیت موجود از یک داستان کمک میگیرد. ذهن و خلاقیت کودکانهاش به او اجازه میدهد که ماجرا را از دیدگاه سومشخص ببیند. بنابراین، حالا میتواند جوانب مختلفی را در نظر داشته باشد. ما در این داستان یک روندی را طی میکنیم. «نمیتوانم بخوابم» را «معادل نمیتوانم بپرم» میگذاریم و از آن یک سؤال میکنیم. خیلی راحت میپرسیم چرا؟ و حالا در راستای پاسخ به آن احتمالاتی را در نظر گرفته و راهحلهایی را ارائه میکنیم. بچهها با خواندن این کتاب نحوهی مواجهه با مشکل را یاد میگیرند. صبر را یاد میگیرند و شاید حتی نشدن را. گاهی ما نمیتوانیم بپریم. گاهی پیدا کردن شجاعت برای پرش آنقدر طول میکشد که هم دانکن خوابش میگیرد هم ما. کودکان میفهمند که آنقدرها هم مسئلهی بزرگی نیست اگر بعضی وقتها بعضی کارها را نتوانیم آنطور که همه انجام میدهند انجام دهیم. شاید نخواهیم از روی تخت بپریم و بخواهیم فقط از کنارش آرام بگذریم! اصلاً شاید هم یک روزی مثل گوسفند شمارهی ۶۹ نوبت پرش به ما نرسد! در این داستان، بچهها گذر کردن را هم یاد میگیرند.
“زمان همینطور گذشت و گذشت و گوسفند شماره ۶۸ هنوز نپریده بود.
بعد از اینکه سومین لیوان آبش را نوشید، چشمهای گوسفند ۶۸ پر از خواب شد.
دانکن گفت: «ببین... خسته شدی.» و آن طرف تخت را نشان داد: «میبینی آن شصت و هفتتا گوسفند چهقدر راحتاند؟ چرا نمیروی پیششان؟»
گوسفند ۶۸ خمیازهای کشید. بعد آه بلندی کشید و سرش را پایین انداخت و به آن طرف تختخواب رفت.
گوسفند۶۹ با لباس ورزشی خیلی قشنگش به دانکن نگاه کرد...
اما دانکن خوابش برده بود.
کی فکرش را میکرد خوابیدن اینقدر سخت باشد؟”
معلمی باهوش و اهل مطالعه
کری لین اسپارو معلمِ مدرسهای است بسیار خوشذوق اما کمکار که گوسفند ۶۸ بپر! اولین کتاب اوست. او یک کتاب دیگر هم دارد که هنوز به فارسی ترجمه نشده است. گوسفند ۶۸ بپر! کتابی بامزه است که قبل از خواب میشود آن را خواند و مثل دانکن کمی خیالپردازی کرد.