
کتاب زندگی من
ساعت ولادت من دقایقی بعد از نیم شب است، از اینرو در زندگینامهام نمیتوان نوشت:« او در 8 اکتبر 1864 چشم بهجهان گشود.» بلکه باید نوشت:« او در 8 اکتبر 1864 چشم به نور شمع گشود.»
ولادتم، که در وقوع آن نه مقصر بودم نه مختار، در خانۀ ما ولولۀ عجیبی بر پا کرده بود. پیرزنی که برای کمک به زایمان مادرم کنارِ بستر او نشسته بود و یکبند هم خودش را با عرقنیشکر «میساخت»، همین که متولد شدم، با صدای بلند اعلام کرد:«نوزاد دختر است.» پدرم به محض شنیدن این خبر به زمین تف کرد و پشت گوشش را خاراند و زیر لب فحشهایی داد که در آن زمان به دلیل نداشتن آشناییِ کافی با زبان مادریام نتوانستم از حرفهای او سر در بیاورم.
صفحه 37


ابزاری قدرتمند برای بهبود زندگی و روابط
معرفی بهترین کتاب های روانشناسی برای مطالعه

کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند

پناهندگان بیوطن
معرفی کتاب مرد کوچک آرکانژِلسک نوشتهی ژرژ سیمنون