کتاب نفرتی كه تو می كاری

نویسنده: انجی توماس

یکشنبه، پدر و مادرم، من و برادرانم را جایی بردند.

به‌نظر می‌آمد که مثل همیشه داریم به خانه دایی کارلوس می‌رویم تا این‌که از محله‌شان گذشتیم. پنج دقیقه بعد، تابلویی که با گل و بوته‌های رنگارنگ تزیین شده بود ورود ما را به محله بروک فالز خوش آمد گفت.

خانه‌های یک طبقه آجری با خیابان‌های تازه آسفالت شده پشت هم ردیف شده بودند. بچه‌های سیاهپوست و سفیدپوست همه داشتند در پیاده‌روها و حیاط‌ها بازی می‌کردند. درهای پارکینگ باز بود و کلی وسیله مثل دوچرخه و اسکوتر وسط حیاط‌ها رها شده بود. هیچ کس نگران دزدیده شدن وسایلش در وسط روز نبود.

یاد محله دایی کارلوس افتادم، اما این محله کمی متفاوت بود. یکی از تفاوت‌هایش این بود که دروازه‌ای آن را جدا نمی‌کرد، در نتیجه کسی بیرون یا داخل نمی‌ماند، اما باز هم مردم احساس امنیت می‌کردند. خانه‌ها کوچک‌تر، اما دنج‌تر بودند. مهم‌تر از همه، آدم‌های اینجا در مقایسه با محله دایی کارلوس بیشتر شبیه ما بودند.

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب نفرتی كه تو می كاری

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

باغ‌وحش کاغذی

معرفی کوتاه کتاب کودک تو لک لکی یا دارکوب؟ نوشته‌ی علی خدایی

برای کتاب خواندن کارت بگیرید

معرفی کوتاه کتاب باشگاه کتاب‌خوانی بانی نوشته‌ی آنی سیلورسترو

احساسات به ما چه می‌گویند؟

مروری بر کتاب کودک گفت‌وگو کنیم درباره‌ی احساس‌ها نوشته‌ی فلیسیتی بروکز و فرانکی آلن

کتاب های پیشنهادی