کتاب صد سال تنهایی | نشر کتابسرای نیک
کتاب صد سال تنهایی | نشر کتابسرای نیک
آمارانتا احساس کرد تحقیر شده و، با غضبی کینهتوزانه، به پیئترو کرسپی گفت آماده است به هر قیمت مانع عروسی خواهرش بشود، حتی اگر لازم باشد برای رسیدن به این مقصود جنازهاش را از در منزل بیرون ببرند. جنبه نمایشی تهدیدش به قدری مرد ایتالیایی را تحتتاثیر قرار داد که نتوانست بر وسوسهاش غلبه کند و ماجرا را برای ربکا بازگو کرد. این چنین بود که سفر آمارانتا، که مدام به دلیل مشغلههای اورسولا عقب میافتاد، در کمتر از یک هفته ترتیب کارهایش داده شد. آمارانتا مقاومت و مخالفتی نشان نداد، ولی موقعی که خواست ربکا را برای خداحافظی ببوسد، در گوشش زمزمه کرد:
«بیخود دلت را خوش نکن. اگر مرا آن سر دنیا هم ببرند، باز یک راهی پیدا میکنم که نگذارم به خانه بخت بروی، حتی اگر مجبور بشوم بکشمت.»
صفحه 89