کتاب آبی ماورا بحار
نویسنده: شهریار مندنی پور
آوای نیم شب چکهها
نمی مرد انگار سهمی از مرگ نداشت... به دلش افتاده بود که اگر این روز صبح هم مرد زلال بیاید زن نمیمیرد و باز هم چشمهایش را باز میکند. شب قبل، پرستار برایش خبر آورده بود که پزشک بخش گفته سنگ هم باشد. از این درد، دیگر تا فردا صبح متلاشی میشود چه برسد زنی با... و مرد زلال، پالتو سیاهی بر تن برهنه اش، ساعت ده در مرز پیاده روی آن طرف خیابان ایستاده بود و،معلوم نبود به کدامیک از پنجره های همان ،طبقه زل زده است. همواره پشت سرش از فروشگاه ،موسقی آهنگی بیرون می زد. و گاهی گاه، مانند مناسکی مرموز آرام آرام در تن به شدت لاغرش، چنبره هایی بـاز می شدند. حرکت دستها و کتفهایش، مخفیانه، انگار رمزهایی عتیق بودند.
صفحه 84
- نام کتاب: آبی ماورا بحار
- ناشر : مرکز
- تعداد صفحات: 206
- شابک: 9789643057053
- شماره چاپ: 10
- سال چاپ: 1401
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
چرا زندگی بهتری نمیسازیم؟
مروری بر کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشتهی جفری یانگ و جنت کلوسکو
یک داستان محشر
معرفی کوتاه کتاب کودک یک داستان محشر نوشتهی فوئب گیلمن
عشق در خلال جنگ...
مروری بر کتاب کودک عاشقانههای یونس در شکم ماهی نوشتهی جمشید خانیان
کتاب های پیشنهادی