کتاب اما ابرها...
نویسنده: ساموئل بکت
بیابان. نور خیرهکننده.
مرد از سمت راست پرت میشود داخل صحنه، میافتد، بلافاصله برمیخیزد، خودش را میتکاند، روی برمیگرداند، به فکر فرومی رود.
صدای سوت از سمت راست.
به فکر فرو میرود، از سمت راست خارج میشود.
دوباره بلافاصله پرت میشود داخل صحنه، میافتد، بلافاصله برمیخیزد، خودش را میتکاند، روی برمیگرداند، به فکر فرومی رود.
صدای سوت از سمت چپ.
به فکر فرو میرود، از سمت چپ خارج میشود.
دوباره بلافاصله پرت میشود داخل صحنه، میافتد، بلافاصله برمیخیزد، خودش را میتکاند، دور میشود، به فکر فرو میرود.
صدای سوت از سمت چپ.
به فکر فرو میرود، به سمت چپ میرود، تردید میکند، منصرف میشود، میایستد، روی بر میگرداند، به فکر فرو میرود.
درختی کوچک از بالای صحنه پایین میآید، روی زمین قرار میگیرد. شاخهی اصلیاش سه یاردی با زمین فاصله دارد و نوک شاخه تودهای ناچیز از برگهای نخل که در پای خود سایهای دایرهوار میاندازد.
صفحه ۱۱
- نام کتاب: اما ابرها...
- مترجم: مهدی نوید
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 232
- شابک: 9786002299949
- شماره چاپ: 3
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: نمایشنامه فرانسوی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
ارواح معلق در تاریکی اسارت
مروری بر نمایشنامهی خانهی برناردا آلبا نوشتهی فردریکو گارسیا لورکا
باغوحش کاغذی
معرفی کوتاه کتاب کودک تو لک لکی یا دارکوب؟ نوشتهی علی خدایی
عشق در خلال جنگ...
مروری بر کتاب کودک عاشقانههای یونس در شکم ماهی نوشتهی جمشید خانیان
کتاب های پیشنهادی