کتاب دلكش و پریوش
کتاب دلكش و پریوش
در چین پادشاهی فرخ است و دختری زیبا به نام پریوش دارد که:
فکنده حسن او آوازه هر جا به هر جانب از او صد شور و غوغا
چو لیلی گشته در هر شهر مشهور گروهی از غمش مجنون و مهجور
(184-183)
کابلستان نیز پادشاهی دادگر دارد و او صاحب پسری فرزانه به نام دلکش است که:
فروزان از رخش مهر درخشان گدازان از لبش لعل بدخشان
(211)
دلکش روزی همراه یاران خویش به شکار میرود. ناگاه کاروانی را میبیند. کاروانیان به قصد تعظیم نزد او میآیند. دلکش از سخنانشان درمییابد که اهل چیناند و با باری از حریر و پرنیان به کابل میروند. در بین کاروانیان، دلکش جوانی زردرنگ و خمیدهقامت را میبیند. او را نزد خود میخواند و از حالش جویا میشود:
که رویت از چه باشد زعفرانرنگ کشی هر دم چرا آه از دل تنگ
صفحه 41