کتاب ببر پشت دروازه
1 عدد
مضمون اصلی این نمایش نامه سرنوشت است که ژان ژیرودو آن را به ببری تشبیه کرده که پشت خم کرده و آماده است تا هر لحظه از دروازه جنگ بیرون بجهد. در دنیایی که پیش روی ماست سرنوشت با جنگ یکی میشود و هرچیز دیگر، از جمله عشق، شرف، سیاست، علم و حتی رؤیا، برگرد جنگ دوران دارد. صلح در فرصتی کوتاه رخ مینماید، اما جلوه جذابی ندارد و دمی نگذشته از صحنه رانده میشود. جنگ بدل به عشق میشود و همچنان که اولیس به هکتور میگوید عواطف آدمها را برمیانگیزد و آنان را در «اخوت دو دشمن» وحدت میبخشد. در برابر این حقیقت هولناک نه زبان آوری بزرگان تروا چارهگر میشود و نه اشارات جنبی، مثل سخنان پولوکسنای خردسال که با این حرف: «فکر میکنم جنگ که ما باید بمیریم»، پرده از رخسار جنگ برمیدارد.
صفحه ۱۱
مروری بر کتاب ببر پشت دروازه نوشته ببر پشت دروازه را در آوانگارد بخوانید.