کتاب موسیقی یک زندگی
کتاب موسیقی یک زندگی
دو روز پیش از کنسرت، برای آخرین تمرین به خانهی فرهنگ کارخانه بازگشت. وقت نهار به پدر و مادرش گفته بود که این «تمرین آخر» است. تمام بعداز ظهر کار کرد و همهی قطعات برنامه را نواخت، اما یاد توصیهی مادرش افتاد و دست از کار کشید. مادرش گفته بود: گاه، از فرط تکرار، آن ارتعاش باطنی ناشی از تازگی را از دست میدهیم، آن خردک شرر معجزه یا تردستیای را که هنر بدون آن از کار بازمیماند. بعد هم افزوده بود: « در واقع این حرف در باب دلهره هم صادق است. اگر هیچ دلهرهای نداشته باشیم، باید این آرامش را نشانهی بدی بدانیم...
صفحه ۴۰