
کتاب پس از تو
کمی خانه را مرتب کردم. اونیفورمم را شستم. بعد همینطور که دلمرده و محزون نشسته و غرق در ماتم بودم، زنگ آپارتمان به صدا درآمد. لیلی بیشتر اوایل صبح زنگ در خانه را میزد یا وقتی که فراموش میکرد که حالا برای خودش کلید دارد. و همینطور که لیلی دوستانه به این نکته اشاره کرده بود، هیچ دوستی نداشتم. یا دستکم کسانی نبودند که به خانهام بیایند. بلند شدم و با بیحالی گوشی آیفون را برداشتم. فکر میکردم لابد کسی است که میخواهد آدرسی بپرسد. شاید هم کسی که اشتباهی پیتزا آورده است.
صفحه 178


تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

مبارزه با دستان خالی
معرفی کتاب شورش تکنفره نوشتهی میروسلاو کرلژا

دفترچهی ممنوع را باز کن...
پروندهی معرفی آلبا دسس پدس و مروری بر مهمترین آثار او