کتاب موش ها و آدم ها | نشر علمی و فرهنگی

نویسنده: جان اشتاین بک

در غروب یک روز گرم، باد کوچکی برگ‌ها را به جنبش انداخت. سایه از تپه بالا می‌رفت و به قله می‌رسید. در کنارة ماسه‌ای، خرگوش‌ها همچون سنگ‌های خاکستری منقوش نشسته بودند و آن‌گاه که از سوی شاهراه صدای پای آدمی بر روی برگ‌های برهم فشرده به گوش رسید، خرگوش‌ها بی‌صدا به پناهگاه‌ها شتافتند. یک هوبرة جسیم به زحمت در هوا برخاست و در رودخانه فرود آمد یک لحظه این محوطه را سکوت فرا گرفت و سپس در ابتدای کوره‌راهی که به کنار استخر می‌رفت دو مرد پدیدار شدند.

این دو نفر در کوره‌راه پشت یکدیگر حرکت می‌کردند و حتی آن دم نیز که در راه پهن قدم می‌گذاشتند، همچنان یکی پشت دیگری راه می‌رفت. هر دو شلوارهای کار و نیم‌تنه‌های آبی‌رنگ با تکمه‌های برنجی در بر داشتند. هر دو کلاه‌های بی‌شکل و سیاه به سر داشتند و بسته‌ای به پشت گرفته بودند. مردی که پیشاپیش می‌رفت کوچک و چاب و سیه‌چرده و تیز چشم و قوی صورت بود. همة اعضای او شایان تعریف بود.

صفحه ۲

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب موش ها و آدم ها | نشر علمی و فرهنگی

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

بیگانه از وجود

مروری بر کتاب گیاهخوار نوشته‌ی هان کانگ

نوبل ادبیات ۱۹۰۳

بیورنستی یرنه بیورنسون، برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۳

زمزمه‌های کوچه‌باغ‌های نشابور

محمدرضا شفیعی کدکنی: مروری بر زندگی و آثار

کتاب های پیشنهادی