کتاب از دو كه حرف می زنم از چه حرف می زنم
کتاب از دو كه حرف می زنم از چه حرف می زنم
2 عدد
من بیشتر دانسته هایم را در نویسندگی از طریق دویدن های روزانه آموخته ام واین آموزه ها درس هایی عملی و فیزیکی بوده اند.تا کجا میتوانم بر خود فشار بیاورم؟ چه میزان استراحت کافی است و چه میزان از حد می گذرد؟ تا کجا میتوانم در امری پیش بروم بی آن که به ظرافت و انسجام آن لطمه ای بخورد؟از کجا به بعد دچار کوته نگری و تعصب می شوم ؟ تا چه حد باید از جهان بیرون آگاه باشم و تا چه حد به جهان درون اعتنا کنم ؟ مرز باور به توانایی های خود تا کجاست و از کی باید به دیده ی تردید در خود بنگرم ؟ می دانم که با شروع کار رمان نویسی ،اگر به دو استقامت رو نمی آوردم ،تفاوتی چشمگیر در کارم پیدا می شد.تا چه میزان ؟ پاسخ به آن دشوار است.فقط می دانم که تفاوتی وجود داشت.
حالت چهره دوندگان استقامت در هر کجای عالم شبیه هم است . همه حین دویدن انگار به موضوعی فکر میکنند . شاید اصلاً به هیچ چیز فکر نکنند ولی حالت شان طوری است که انگار با جدیت به موضوعی می اندیشند.تعجب آور می نماید که همه با چنین حالتی در گرما بدوند ولی خوب که فکر می کنم میبینم من هم عین آن ها هستم.
واقعیت آن است که من با ورزش های گروهی چندان میانه ای ندارم و در این مورد به خصوص کاری هم از دست کسی بر نمی آید. طبیعت من چنین است. هر بار که به فوتبال یا بسکتبال رو می آورم – که البته در دوران بزرگسالی به ندرت چنین اتفاقی افتاده است – حتا یک لحظه هم احساس راحتی نمی کنم. نمی دانم به دلیل بی برادری بوده است یا چیزی دیگر ،به هر حال هیچ وقت با بازی های گروهی کنار نیامده ام.ازطرفی ،در ورزش های تک به تک هم،مانند تنیس،کارایی خوبی ندارم. از بازی اسکواش لذت می برم ولی هر بار که قرار می شود با کسی بازی کنم،وجه رقابت مایه آزارم می شود.اگر هم بحث ورزش های رزمی به میان بیاید به راحتی میتوان دور نام مرا خط کشید .
سوء تفاهم نشود، من آ نقدرها هم غیر رقابتی نیستم .قضیه فقط آن است که بنا بر هر دلیلی غلبه بر دیگران یا شکست از آنان هیچ اهمیتی برایم ندارد احساسی است که از دوره نوجوانی دشتم و در طول سال تغییر چندانی نداشته است . بحث این نیست که به حوزه یا رشته خاصی مربوط باشد،اصولا موضوع غلبه بر دیگران در اندیشه من جایگاهی ندارد. علاقه ی من بیشتر دستیابی به هدفی است که برای خود ترسیم کرده ام و از این قرار دو استقامت ورزشی ایده آل و کامل برای انسانی با ساختار ذهنی من است.
به آواز باد گوش بسپار
برگرفته از کتاب "به آواز باد گوش بسپار" نوشته هاروکی موراکامی
وهمآلود و خیالی؛ مانند گربههای آدمخوار
مروری بر کتاب گربههای آدمخوار نوشتهی هاروکی موراکامی
از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
برگرفته از کتاب "از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم" نوشتهی هاروکی موراکامی، ترجمهی مجتبی ویسی، نشر چشمه