کتاب داستان رستم و سهراب
کتاب داستان رستم و سهراب
سهراب چون باز آمد به هومان گفت: آن سوارِ نیرومند که از میدان به سوی شما تاخت با شما چه کرد و چه گفت و شما چه کردید؟ هومان پاسخ داد: دستورِ پهلوان بود که کسی از جای نجنبد و به جنگ نپردازد، آن سوار چون دیوانگان یکتنه برابر لشکر انبوه ما آمد و مانند مستان بیآنکه کسی را بیازارد عنان برگرداند و بازگشت. سهراب گفت: اگر او از تورانیان کسی را نیازرد، من بسیار کس از ایرانیان را به خاک و خون کشاندم، با آن پهلوانِ دلیر نبرد کردم و هر گونه سلاح رزم بهکار بردم، امّا پیروزی از هیچ سو دست نداد، فردا روزی بزرگ است و جنگی سهمگین در پیش دارم و از گردانِ ایران یکی را زنده نخواهم گذاشت.
صفحه ۳۳