کتاب کوچک و سخت
1 عدد
باز هم فرنکنشتاین
فرنکنشتاین اسم هیولا نیست؛ اسم خالق هیولاست. برای خود هیولا هیچ وقت اسم نگذاشتهاند و همین موضوع مخاطبان را سردرگم کرده و باعث شده همه، حتی آنها هم که سوادشان بیشتر است، ابتکار به خرج بدهند و موجود مزبور را «فرنکنشتاین» بدانند و «فرنکنشتاین» بنامند.
دکتر فرنکنشتاین، بهعبارتی پدر (و مادر) هيولا، کمی بعد از آفرینش این موجود متوجه میشود که آفریدهاش مثل کودک نوپایی که ناغافل و بیصدا به اتاق پدر و مادرش میآید و از بالای لبه تخت به آنها زل میزند، به او خیره شده. دکتر فرنکنشتاین، وحشتزده پا به فرار میگذارد. موجود مزبور به حال خودش رها میشود. مدتی اطراف خانهی خانواده ای که آرزو دارد عضوش باشد پرسه میزند. پدر خانواده نابیناست.
صفحه ۵۱چشمهایت را ببند و دنیا را ببین
مروری بر کتاب کودک چشمهایت را ببند نوشتهی ویکتوریا پرزاسکوریوا
ده کتاب برتر دربارهی افراد گمشده
این داستانهای منقطع که هم در رمانها و هم در زندگی واقعی اتفاق میافتند، به شدت تأثیرگذار و کلیدی برای یک اضطراب جهانی هستند
مسخ شابر
معرفی کتاب کلنل شابر نوشتهی اونوره دو بالزاک