کتاب دلبند

نویسنده: تونی موریسون

۱۲۴ کینه‌جو بود. پر از زهر کودکی شیرخواره. هم زنهای خانه این را می‌دانستند و هم بچه‌ها. سالهای سال هر یک به رسم خودش با این کینه کنار آمده بود ولی از ۱۸۷۳ ست و دخترش دنور تنها قربانیان آن بود. مادربزرگ بیبی ساگز ۳ مرده بود و پسرها، هاوارد و باگلار سیزده سالشان که شد، پا به فرار گذاشتند. اعلام خطر برای باگلار وقتی بود که با یک نگاه ساده آینه از هم پاشید. افتادن اثر دو دست کوچک روی کیک هم برای هاوارد نشانة وضع خطرناک بود. هیچیک از دو پسر نماندند تا چیزهای بیشتری ببینند: دیگ نخودی که روی کف اتاق جزغاله می‌شد یا نواری از بیسکوییت‌های خرد شده نزدیک در خانه. نه. آنها دیگر منتظر یکی از دوره‌های برقراری آرامش، یعنی هفته‌ها و حتى ماههایی که وضع عادی بود، نماندند. نه. هر یک بی‌درنگ، همان دم که خانه می‌خواست خواری بعدی را به سرشان بیاورد و حس کردند که دیگر تاب یک بار دیگر را ندارند، گریختند. 

صفحه ۱۱

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب دلبند

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

با ذهنت پرواز کن

مروری بر کتاب کودک سالی که یاد گرفتیم پرواز کنیم... نوشته‌ی ژاکلین وودسن

آیا جادو نجاتمان می‌دهد؟

مروری بر کتاب آئورا نوشته‌ی کارلوس فوئنتس

«مرگ بر فاشیزم٬ مرگ بر همه‌ی...»

بخشی از کتاب «مرد صد ساله ای که از پنجره ای فرار کرد و ناپدید شد» اثر یوناس یوناسن

کتاب های پیشنهادی