کتاب هتلبان شب
کتاب هتلبان شب
93. داخلی . پاگرد راه پلهها و خانهی همسایه.
از چشمیِ در به پاگردِ پلهها نگاه می کند. یقین پیدا می کند که کسی نیست و خارج می شود. می دود سمت درِ روبه رو، جائی که خانم سگ دار می نشیند. چند لحظه ای انتظار. صدای پارس سگ شنیده می شود. خانم در را ازحالتِ چفت بودن درمی آورد؛ آن را باز نمی کند؛با زنجیرِ حفاظْ کیپ نگهاش میدارد. ماکس کیف پولش را درمی آورد.
ماکس
خانم ... من نمی توانم بروم بیرون. چیزی برای خوردن دارید؟
بفرمائید بردارید... برایم خرید کنید ....
خانم
آخه چرا خودتان نمی روید ؟ حالتان بد است؟
ماکس
کسی پیش من است که حالش بد است ...
خانم
گوش کنید، امروز واقعاً بیرون نمی روم.
ماکس
آخه احتیاج دارد... گرسنه است...
خانم
باز هم می گویم که من بیرون نمی روم. خواهش می کنم ...
صفحه130و131