
کتاب نمایشنامه خدای دوزخ
هِینز: من برنمیگردم! کل ایالت داره منفجر میشه. کلرادو از روی نقشهی آمریکا محو میشه.
وِلچ: من نمیفهمم چرا بعضیها دوست دارن اینهمه غلو کنن؟ یه نشت ناچیز بیشتر نیست که...
ما خودمون هم قبول کردیم. اگه یادت باشه اصلاً به همین دلیل بود که تو رو استخدام کردن.
هِینز: نشت ناچیز!
وِلچ: بعله خُب! ضخامتِ سیمان کافی نبود! همین و همین!
هِینز: زمینِ خدا سی روز تمام داشت میسوخت! درختها و بتهها رو نمیگم. زمین آتیش گرفته بود!
وِلچ: آتیش به خودیِ خود خاموش میشه، رفیقِ شفیق. عین اینکه طبیعت روی زخمی رو چسب بزنه.
قرنهاست که داره این اتفاقات میافته. ثبت هم شده. بِهِش میگن احتراقِ خود به خود. زمانِ رومِ
باستان هم این پدیده وجود داشته.
صفحه 65


اینجا که میرسیم من جوش میآورم
بخشی از کتاب «قصههای یک دقیقهای» اثر ایشتوان اركنی

وقتی بازاریابی وارد عصر کوانتومی میشود؛ آیا آمادهاید؟
معرفی کتاب «بازاریابی کوانتومی» نوشته راجا راجمانار

چطور جین آستین به هشام مطر در یادگیری انگلیسی کمک کرد؟
مصاحبه با هشام مطر، رماننویس و روزنامهنگار اهل لیبی