کتاب خانه ای با شیروانی قرمز
کتاب خانه ای با شیروانی قرمز
2 عدد
خاطرات دوران کودکیتان چقدر در فیلمهای شما وجود دارد؟
کیارستمی: اساساً فکر میکنم هرچه میسازم مربوط به آن دوره است. از سی سال قبل به این طرف دیگر چیزی برای ساختن ندارم. مانند این است که «هاردم» پر شده و دهدرصد آن را هم نتوانستم بیرون بیاورم و بنابراین دیگر اتفاقات جدید ثبت نمیشود! فیلم مسافر در مورد پسری شروشور است که به مدرسه نمیرود. آیدین هم آن زمانها دور چانهاش را با پارچهای سهگوش میبست_اصطلاحاً خرگوشی_ و میگفت دندانم درد میکند و کلک میزد! معلممان هم میگفت:«برو بشین.» این ایده را از آیدین گرفتم؛ پسری که دستمال توی جیبش آماده بود و در مواقعی آن را دور چانه و سرش میپیچید و میگفت دندانم درد میکند. یادم نیست من گفتم یا آیدین یادآوری کرد که بچهای که دروغ میگوید دلایلی برای دروغ گفتن لازم دارد و معمولاً دلایلش هم در جیبش است؛ چون آدم دروغگوی حرفهای سندهای بیشتری از یک زبانبازی ساده لازم دارد.
صفحه 27