
کتاب اولئانا
1 عدد
جان: یه خلبان. داره با هواپیما پرواز میکنه. خلبان هواپیما رو هدایت میکنه. با خودش فکر میکنه: اوه، خدایا، ذهنم داره
بیهدف میپره! اوه خدایا! چه آدم نحس و کودنیام من، که من، این همه بار رو تو زندگیام به دوش میکشم، و اجازه
میدم حواسم پرت بشه. من چرا متولد شدم؟ و اونهایی که به من اعتماد میکنند چقدر احمقند،... و غیره و غیره، بعد
میزنه و هواپیما رو داغون میکنه.
کارول: [مکث] اون فقط میتونست...
جان: درسته.
کارول: میتونست بگه:
جان: برای یک لحظه تمرکزم رو از دست دادم
صفحه 52



ظهور نوح در زمانهی قاجار
معرفی کتاب مجمعالوحوش نوشتهی عطیه عطارزاده

کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند

خودمان باشیم نه آنچه دیگران میخواهند!
معرفی کتاب کودک آمادهی پرواز نوشتهی کوری دورفلد