کتاب قاضی و جلادش
کتاب قاضی و جلادش
2 عدد
منتظر ماندند و ساعت که هشت شد و اتفاقی نیفتاد، برلاخ گفت وقتش است از چانتس بپرسد چه قصدی دارد.
«چیز محاسبهشدهای نیست، بازرس، هنوز در قضیهی اشمید آنقدرها پیشرفت نکردهام،شما هم در واقع با وجود سوءظنی که دارید، در تاریکی گام میزنید. هرچه دام سر این امکان میگذارم که امشب، همانجایی که اشمید چهارشنبه بوده، ضیافتی برپاست که احتمالاً عدهای با اتومبیلهایشان به آنجا میروند. چون مهمانیای که امروزه باید برایش فراک پوشید باید نسبتاً مجلل باشد، البته این فقط یک حدس است بازرس؛ اما بههرحال در حرفهی ما باید حدسهایی پیش بیاید، تا آدم پیگیرشان شود.»
صفحه 45