کتاب برادران كارامازوف (2 جلدی) | نشر ناهید
کتاب برادران كارامازوف (2 جلدی) | نشر ناهید
«رازم در دست توست. فردا که بیایی، نمیدانم چطور توی رویت نگاه کنم. آه، آلکسی فیودوروویچ، اگر مثل آدمی ابله نتوانم جلوی خودم را بگیرم و با نگاه کردن به تو بخندم، کاری که امروز کردم، چه کار کنم؟ فکر میکنی که دختر بدی هستم و سر به سرت میگذارم، و نامهام را باور نمیکنی. پس از تو عزیزم خواهش میکنم فردا به اینجا که میآیی، اگر دلت به حالم میسوزد راست به صورتم نگاه نکن، چون اگر نگاهم با نگاهت تلاقی کند، حتم دارم به خنده میافتم، بهخصوص اینکه اگر ان ردای بلند را به تن داشته باشی. به آن فکر که میکنم سراپای بدنم یخ میکند. پس وقتی میآیی، مدتی نگاهم نکن، به مامان یا به پنجره نگاه کن...»
صفحه 227
مروری بر کتاب برادران کارامازوف نوشتهی فئودور داستایوفسکی