کتاب سگ ولگرد | نشر جامه دران
کتاب سگ ولگرد | نشر جامه دران
از آن روز پات به جز لگد، قلبه سنگ و ضرب چماق چیز دیگری از این مردم عایدش نشده بود. مثل اینکه همه آنها دشمن خونی او بودند و از شکنجه او کیف نمیبردند!
پات حس میکرد وارد دنیای جدیدی شده که نه آنجا را از خودش می دانست و نه کسی به احساسات و عوالم او پی میبرد. چند روز اول را به سختی گذرانید. ولی بعد کمکم عادت کرد. به علاوه سرپیچ کوچه، دست راست جایی را سراغ کرده بود که آشغال و زیبا در آنجا خالی میکردند و در میان زبیل بعضی تکههای خوشمزه مثل استخوان، چربی، پوست، کله ماهی و خیلی خوراکیهای دیگر که او نمیتوانست تشخیص بدهد پیدا میشد وبعد هم باقی روز را جلو قصابی و نانوای میگذرانید. چشمش به دست قصاب دوخته شده بود، ولی بیش از تکههای لذیذ کتک میخورد و با زندگی جدید خودش سازش پیدا کرده بود. – از زندگی گذشته فقط یک مشت حالات مبهم و محو و بعضی بوها برایش باقی مانده بود. هر وقت به او خیلی سخت میگذشت، در این بهشت گمشده خود یک نوع تسلیت و راه فرار پیدا میکرد و بیاختیار خاطرات آ« زمان جلوش مجسم میشد.
صفحه 18
مروری بر کتاب سگ ولگرد نوشتهی صادق هدایت