کتاب جاهای تاریک

نویسنده: گیلیان فلین

در زمان انتظار، به موهایم رسیدم. توی خواروبارفروشی سر راه خانه بعد از ملاقات با بن، یک بسته رنگ مو خریده بودم. می‌خواستم همان رنگ بلوند همیشگی را بردارم، پلاتینی براق، اما آخرش قرمز روشن را برداشتم، که روی بسته‌اش یک دختره موقرمزی با پررویی داشت به رویم لبخند می‌زد. رنگ قرمز برای من مراقبت نمی‌خواست، بله، همیشه چیزهایی را ترجیح می‌دهم که مراقبت نخواهد. از وقتی بن اشاره کرده بود که چقدر شبیه مادرم شده‌ام به عوض کردن رنگ مویم فکر می‌کردم، همه‌اش وسوسه می‌شدم، یک جورهایی فکر می‌کردم بروم جلوی خانه متحرک خاله دایان خودی نشان بدهم، انگار پتی دی دوباره از گور زنده شده باشد و شاید همین کافی باشد که دایان مرا به خانه‌اش راه بدهد. خدا لعنت کند دایان را که آخرش به من زنگ نزد.

صفحه 450


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب جاهای تاریک

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

من کور شده‌ام

مروری بر کتاب کوری نوشته‌ی ژوزه ساراماگو

خشم از زمین «واسع» خدا می‌روید

هجرت برابرِ مصیبت در رمان خوشه‌های خشم

گذشتۀ تیز، آیندۀ پنهان

مروری بر کتاب چیزهای تیز نوشته‌ی گیلیان فیلین

کتاب های پیشنهادی