کتاب سرخ و سیاه

نویسنده: استاندال

ژولین از این که خانم دلیل تب وتابش را به او نمی‌گفت و از این هم بیشتر دلگیر شد. با آزردگی با خود می‌گفت: پیش بین‌ام درست بود،خوش‌حالیه پذیرایی از یک شاه در خانه‌اش عشقش را به فراموشی می‌سپُرَد. این همه جنب و جوش خیره‌اش می‌کند. عشق من دوباره وقتی به یادش می‌آید که فکر‌های مربوط به کاستش دیگر مخش را آشفته نمی‌کند.

عجیب این که این همه به عشقش به او دامن زد.

صفحه ۱۳۳

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب سرخ و سیاه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

زنی که همیشه عاشقش هستم ...

مروری بر کتاب مادام بوواری نوشته‌ی گوستاو فلوبر

پروست در خیابان‌های تهران

درباره‌ی مهدی سحابی

تاریخ عشق

برگرفته از کتاب "تاریخ عشق" نوشته نیکول کراوس، ترجمه ترانه علیدوستی، نشر مرکز

کتاب های پیشنهادی